«بانکداری سایه، مجموعه متنوعی از موسسات و بازارهای مالی را شامل میشود که وظایف بانکداری سنتی را انجام میدهند اما این کار را خارج از سیستم سنتی موسسات سپردهپذیر انجام میدهند. اگرچه برخی از آنها به طور ضعیفی با سیستم رسمی ارتباط دارند.»
صورت جریان وجوه نقد به زبان ساده
از جمله کار هایی که صورت جریان وجوه نقد آن ها را به تصویر می کشد ، به نمایش گذاشتن تغییرات پولی یا همان وجوه نقدی می باشد. مثلا می تواند سرمایه گذاری کوتاه مدت و موجودی های حساب بانکی و غیره … را تبدیل به پول نقد نماید، که همان منعکس کننده فعالیت های یک کسب و کار محسوب می شود و از جمله مراحل مهم و شروع کننده آموزش حسابداری صنعتی و طریقه یادگیری درست تجزیه و تحلیل صورت های مالی به شمار می رود. در ادامه این مقاله از شرکت حسابداری و حسابرسی آتنا حساب فارس با ما همراه باشید.
فواید استفاده از صورت جریان وجوه نقد:
حسابداری صورت های مالی را می توان به طور کلی در چهار دسته به صورت زیر دسته بندی کرد.
- صورت سود یا زیان
- صورت سود یا زیان جامع
- تراز نامه
- صورت جریان وجوه نقد
صورت سود زیان که بر پایه حسابداری تعهدی می باشد، ممکن است در بعضی مواقع توانایی به تصویر کشیدن سود خالص جریان نقد عملیات را نداشته باشد و گاها امکان این امر وجود دارد که شرکت ، سود خالص و رو به رشد داشته باشد. اما با توجه به اینکه در ایجاد جریان نقد توانایی لازم را ندارد، گرفتار مشکلات اساسی و ورشکستگی می شود. بهتر است برای رفع این گونه مشکلات از صورت جریان وجوه نقد که بر مبنای نقدی می باشد استفاده شود، و به طور کلی می توان گفت جزو گزارش های مالی سه ماهه محسوب می شود که شرکت های سهامی در بورس، هر یک موظف به اعلام آن به صورت دوره ای می باشند.
فواید تهیه صورت جریان وجوه نقد در یک سازمان:
استفاده از این گزارش مالی سه ماهه برای سازمان ها می تواند فوایدی چون:
- به عنوان ابزاری کارآمد در جهت برآورد توان ایجاد گردش وجوه نقد در آینده
- برآورد کردن میزان توان تامین تعهدات پرداخت سود و همچنین نیاز واحد به تامین مالی خارجی
- استفاده به عنوان ابزاری در جهت تعیین کردن عملکرد مالی یک سازمان
- استفاده از آن به همراه دیگر صورت های مالی اساسی در جهت سنجش انعطاف پذیری مالی
- برآورد کردن تفاوت بین سود حسابداری و دریافتی ها و پرداختی ها
- مورد استفاده در جهت برآورد جریان های نقدی آتی
- برآورد کردن آثار عارضه های غیر نقدی مرتبط با فعالیت های سرمایه گذاری و تامین مالی
اهمیت استفاده از صورت جریان وجوه نقد:
در ظاهر شرکتی مشغول به فعالیت است و به نظر کاملا سود آور می رسد، اما در بطن عمل امکان این امر وجود دارد که تعهدات مالی شرکت به طریق معقول آن اجرا نگردد. در این بین برخی وقایع همچون تخلف در پرداخت به کارکنان و طلب کاران و یا فروشندگان می تواند شرکت را از کسب کار خود که همان هدف اصلی شرکت محسوب می شود، دور نماید. به همین منظور در جهت داشتن شکلی از جریان نقدی در زمانی مشخص، بهتر است اقدام به تهیه صورت جریان وجوه نقد نمائید. تا در صورت لزوم با نگاه کردن به این صورت جریان در دوره زمانی مشخص، سبب آماده سازی شرکت برای پرداخت صورت حساب ها و انجام تعهدات مالی شوید.
منبع های اصلی جریان ورودی خروجی وجوه نقد از بخش هایی تشکیل شده است که می توان به شکل :
- فعالیت و کارهای سرمایه گذاری
- فعالیت و کارهای تامین مالی
- فعالیت های عملیاتی
- تبدیل ارز
- داد و ستد های غیر نقدی
- مالیات بر درآمد که تنها از جریان خروجی برخوردار است
- راندمان سرمایه گذاری و سود پرداختی به جای تامین مالی بیان کرد.
تحلیل صورت جریان وجوه نقد چه کاربردی دارد؟
از طریق تحلیل گردش وجوه نقد امکان این عمل مهیا می شود تا به راحتی بتوان تشخیص داد که سرمایه های یک واحد اقتصادی به چه صورتی خرج می شود، و همچنین چگونگی ورود سرمایه به این حرفه را کاملا مشخص می کند. تحلیل صورت جریان وجوه نقد سبب می شود تا تمام وجوه نقد شرکت کاملا مشخص شده و موجباتی را فراهم آورد تا تصمیم گیری های کارآمد تری برای رشد بهتر و بیشتر کسب و کار صورت گیرد. یکی دیگر از محسنات تحلیل در گردش وجوه ، این امکان را به مدیران شرکت می دهد تا با دردسترس داشتن اعتبارات کافی علاوه بر ارزیابی گردش های نقدی که بر طبق هزینه ها و درآمد های پیش بینی شده آن ها می باشد، برنامه ریزی های دقیق تری نیز در تاخیر پرداختی ها و بدهی ها داشته باشند و همچنین برای افزایش هزینه ها بتوانند اصول کارآمد تری را اعمال نمایند. این نکته را باید مد نظر قرار دهید که انجام ندادن اصول درست مدیریتی در این زمینه می تواند منجر به عدم توانایی در پرداخت بدهی ها شود، و دیگر اموری چون هزینه ها ، امتیازات و کارمزد ها را نیز گرفتار تغییراتی کند.
صورت گردش در وجوه نقد را می توان در دو روش ارائه داد.
- روش مستقیم
- روش غیر مستقیم
روش مستقیم ، نمایشگر اقدامات مخصوص سرمایه و همچنین جریان فعالیت های عملیاتی می باشد. به این صورت که پول مصرف شده را از موجودی دریافتی کم می کند، مانند:
- فروش + حساب های دریافتی در شروع دوره – حساب های دریافتی در پایان دوره = نقدینگی های حاصل از فروش
- میزان درآمد خدمات + حساب های دریافتی در آغاز دوره – حساب های دریافت شده در پایان دوره = نقدینگی های حاصل از ارائه خدمات
- هزینه حقوق + ریسک مالی چه مواقعی ظاهر میشود؟ حقوق های پرداخت شده در آغاز دوره – حقوق های پرداخت شده در آخر دوره = نقدینگی های پرداخت شده برای حقوق و دستمزد
- هزینه مواد اولیه + اعتبار شروع دوره – اعتبار آخر دوره = نقدینگی های پرداختی بابت مواد اولیه
بررسی صورت جریان وجوه نقد به روش غیر مستقیم اندکی پیچیده تر می باشد، شروع آن با درآمد خالص و عامل هایی که در کمتر کردن ارز دخیل هستند ، می باشد. در ابتدا باید این نکته را مد نظر قرار داد که ۶ عامل در زمان بررسی گردش وجوه نقدی به روش غیر مستقیم ، بر روی سود عملیاتی که از صورت سود و زیان محاسبه می شود، تاثیر به سزایی دارد. که عبارت اند از:
توانایی حسابرسان داخلی در شناسایی و کاهش ریسک
با توجه به جریانهای دنیای تجارت در سالهای اخیر، اگر تنها یک درس باشد که اقتصاد یاد گرفته باشد، آن درس پی بردن به اهمیت موضوع مدیریت ریسک قوی و مؤثر است. امروزه در سراسر جهان سرمایهگذاریهای قابلتوجهی بهمنظور تقویت برنامههای مدیریت ریسک انجام میشود.
با وجود این، شاهد شکستهایی هم در این زمینه هستیم؛ مانند کاهش سوداوری، تعرض به اطلاعات حساس و قدمهای اشتباه نظارتی که در نتیجه آن میلیونها تن از مشتریان متضرر شده و میلیاردها دلار از دست دادهاند.
در واکنش به این امر، شرکتها بهطور فزایندهای به حسابرسان داخلی برای شناسایی و کاهش این خطرها متکی شدهاند. حسابرسان داخلی بهدلیل درکشان از فرایندهای کسبوکار سازمان و ریسکهای مرتبط و همچنین تعامل مستمرشان با واحدهای بازرگانی و مدیریتی سازمان، برای رسیدگی به این مسئولیت مهم دارای موقعیت برجستهای هستند. با این تفاسیر، این پرسش مطرح خواهد شد که نقش حسابرسان برای ایجاد مقاومت در برابر ریسکهای تهدیدکننده سازمان چیست؟
رویکرد منظم حسابرسی مبتنی بر ریسک
تمرکز حسابرسان داخلی همواره بر حوزه ریسک بوده، اما آنچه هماکنون در حال تغییر است، چگونگی ارزیابی این ریسکها بهوسیله حسابرسان است. برنامه حسابرسی سنتی بیشتر براساس سوءظنها یا خطدهی مدیریت بود که بیشتر مواقع به تصمیمگیریهای اشتباه محدود میشد. این برنامههای حسابرسی بهدلیل آنکه تغییرهای مستمر ریسکها را در نظر نمیگرفت، به تخصیص نامناسب منابع میانجامید. بهطور مشابه، اگر فهرستی از ریسکهای مختلف در صنایع بهخوبی تهیه شده باشد، ضعف اصلی آنها در نظر نگرفتن ویژگیهای منحصربهفرد و تاریخچه ریسک هر سازمان خواهد بود.
برنامه حسابرسی مؤثر مبتنی بر ریسک با مشاهده ریسکهای سازمان از میان منشور هدفهای راهبردی، بر تمام محدودیتهای ذکرشده غلبه کرده و به حسابرس امکان میدهد که حسابرسی هدفمندتر و کارامدتری داشته باشد. همچنین، این برنامه حسابرسی از طریق ارتباط ریسکهای سازمان با هدفهای تجاری سازمان، باعث خواهد شد تا بتوان برنامههای کاهشِ ریسک دقیقتر، سریعتر و واضحتری را تدوین کرد.
پیادهسازی طرح حسابرسی مبتنی بر ریسک
برخلاف نظر عموم، حسابرسیهای مبتنی بر ریسک با بررسی خود ریسکها آغاز نمیشود. اگر بخواهیم دنیایی را متصور شویم که مجموعهای از ریسکها بهصورت مجزا در آن اتفاق میافتد، درخواهیم یافت که این کار برای تصمیمگیری مفید و عملی نیست و باعث به هدر رفتن وقت و صرف منابع روی آن دسته از خطرهایی میشود که برای سازمان بیربط هستند.
طرح حسابرسی مبتنی بر ریسک مؤثر و کارامد با توجه به هدفهای سازمان آغاز میشود، از اینرو که ریسکها تنها در سایه آنها معنی پیدا میکنند. برای مثال، فرض میکنیم هدف یک فرد ماندن در خانه و تماشای تلویزیون است، او در این روز نگرانی پنچر شدن لاستیک ماشینش را ندارد، بلکه نگرانی اصلی او مسائلی مانند مزاحمت بچهها، پختن غذا یا تماسهای تلفنی خواهد بود؛ زیرا اینها موارد خطرهایی هستند که هدف اصلی او را که تماشای تلویزیون است، تهدید میکنند.
جمعآوری دادههای مرتبط با ریسک
دادههای مربوط به برنامهریزی منابع سازمانی (ERP) و فهرستهای جامعی که ریسکهای مرتبط با صنایع مختلف را در بر دارد، براساس دادههای تاریخی است؛ با فرض اینکه آینده همانند گذشته خواهد بود اما همه چیز بهندرت بههمان شیوه سابق دو بار اتفاق میافتد. در عوض، حسابرسان در این زمینه باید توجه خود را به منابع انسانی سازمان معطوف کنند. کارکنان، نمایانگر پویاترین، بهروزترین و مهمترین منابع اطلاعاتی ریسک سازمان هستند؛ زیرا آنها هر روز با خطرهای سازمان مواجه بوده و توانایی پیشبینی ظهور یک خطر جدید یا وقوع یک خطر بالقوه را دارا هستند.
برای رسیدن به این منظور، حسابرسان باید در وهله اول کار را با مشورت مدیریت ارشد سازمان برای شناسایی هدفهای راهبردی سازمان و ریسکهای مرتبط با آن هدفها آغاز و در مرحله بعد باید گفتگوهای خود را به سطح وسیعتری از افراد سازمان گسترش دهند؛ از قبیل کارکنان عملیاتی، بخش خرید، بخش حقوقی سازمان و دیگر کارکنان سازمان که وظیفه آنها دستیابی به هدفهای سازمان است- هر چه با افراد بیشتری مصاحبه انجام شود، بینش عمیق و جامعتری خواهیم داشت.
هنگام انجام مصاحبه، حسابرسان باید از پرسیدن پرسشهای کلیشهای مانند اینکه «چه چیز باعث بیخوابی شما میشود؟» خودداری کنند؛ آنها باید هدفها و ریسکهای مرتبط با آن را برای افراد تشریح کرده و از کارکنان بخواهند چگونگی دستیابی به آن هدفها بهوسیله سازمان را توصیف کنند. همچنین باید از آنها خواسته شود تا ریسکهای دیگری که مورد بحث قرار نگرفته، ولی رسیدن به هدفهای سازمان را به خطر میاندازد، شناسایی و معرفی کنند.
روش دیگری که حسابرسان برای جمعآوری داده میتوانند بهکار ببندند، استفاده از پرسشنامه است. با معرفی مقیاس ۱ الی ۵ برای هر جواب میتوانیم پاسخها را بهصورت کمی برای تحلیلهای بعدی در اختیار داشته باشیم.جدول ۱، نمونهای از این پرسشنامه را نشان میدهد.
پس از جمعآوری دادههای مربوط به ریسک، حسابرسان آماده هستند تا:
• نقشه (ارتباط) ریسکها به هدفها را ترسیم کنند،
• الگوهای ریسک را شناسایی کنند، و
• این الگوها را براساس هدفهای سازمان طبقهبندی کنند.
ترسیم نقشه ریسکها به هدفها
درمیان حسابرسان، گرایش غالب تمرکز بر ریسکهایی است که در نظرسنجیها و بررسیها بیشترین تعداد پاسخ یا بالاترین رتبه را داشته باشند.برای مثال، اگر ۹۵ درصد پاسخدهندگان به پرسشنامه، خطر «الف» را بهعنوان جدیترین تهدید برای سازمان انتخاب کرده باشند، حسابرسان ممکن است احساس کنند که باید تمام منابع خود را صرف تدوین برنامه حسابرسی کنند تا خطرناکترین تهدید سازمان را کاهش بدهند. اما هر کدام از ریسکها نهتنها بهصورت مجزا عمل نمیکنند، بلکه با دیگر ریسکها و حتی با هدفهای سازمان بهصورت الگوهای پیچیدهای تعامل دارند؛ بنابراین مهم است که بتوان این ارتباطها و همبستگیها را درک کرد.
اگر هدف حسابرس گزارشگری مالی صحیح باشد، نظرسنجیها ممکن است نشان دهد که این هدف با سطح بالایی از ریسکِ «فقدان تجربه کارکنان حسابداری» یا با سطح متوسط از ریسکِ «ضعف در حاکمیت شرکتی» تهدید میشود.
حسابرس همچنین ممکن است ریسکهایی را که در ظاهر ارتباط چندانی با هدف موردنظر ما ندارد اما آن را مورد تهدید قرار میدهد، پیدا کند. برای مثال، برنامههای فروش ریسک مالی چه مواقعی ظاهر میشود؟ و بازاریابی تهاجمی را میتوان یافت که اثرات قوی بر گزارشگری مالی دارند. برای رسیدن به سطح فروش هدف، اگر به تمام سازمان فشار زیادی تحمیل شود، گزارشهای مالی با شناسایی درامد نابهنگام یا نامناسب به خطر خواهند افتاد. یک مثال معمول از این ریسک، اقدام فریبکارانه۱ است بدین صورت که شرکت تولیدهای مازاد خود را در پایان دوره برای توزیعکنندگان حمل کرده و در آغاز دوره مالی بعد آنها را برمیگرداند.
شناسایی الگوهای ریسک
الگوهای ریسک مجموعهای از ریسکهای منفرد هستند که هدفی خاص را در سازمان تهدید میکنند. بسیار مهم است که به این الگوها توجه شود؛ چرا که آنها تصویر بزرگتری را برای ما مجسم میکنند. این الگوها ترکیبی از ریسکهای بزرگتر از مجموع هر کدام از آنها- وقتی بهطور انفرادی اثر میگذارند – را به ما نشان میدهد. برای مثال، اگر فردی در حال رانندگی با موبایل صحبت کند و در همان حال به موسیقی گوش کند، احتمال برخوردش با وسیله نقلیه دیگر بسیار بالا میرود؛ در حالی که اگر هر کدام از این ریسکها بهتنهایی وجود داشته باشد، به مراتب خطر کمتری خواهد داشت تا زمانی که همزمان بهعنوان یک الگو اتفاق بیفتند.
در اصل، الگوهای ریسک به حسابرسان کمک میکند تا آن دسته از خطرهایی که با هم تعامل کرده و موقعیتهای خطرناک را شکل میدهد، شناسایی کنند. برای نمونه، فرض کنید که حسابرسان در طول بررسی نظرسنجیشان پی بردهاند که گزارشگری مالی صحیح با الگوهای ریسک زیر تهدید میشود:
فقدان تجربه حسابداری ۲۰ درصد، حاکمیت شرکتی ضعیف ۴۰ درصد، برنامههای بازاریابی و فروش تهاجمی ۳۰ درصد و آموزش ناکافی ۱۰ درصد. در اینجا ریسک آموزش ناکافی، بهتنهایی کماهمیت بهنظر میرسد؛ اما اگر حسابرسان از آن چشمپوشی کنند و برای حسابرسی یا کاهش آن تلاشی نکنند، این خطر صورتهای مالی را همچنان بهطور بااهمیتی تهدید خواهد کرد.
طبقهبندی الگوهای ریسک براساس هدفهای سازمان
زمانی که حسابرسان الگوهای ریسک را براساس هدفهای سازمان مرتبط و طبقهبندی میکنند، برنامه حسابرسی مبتنی بر ریسک هدفمندتر خواهد شد. در این مرحله مهم است بهخاطر داشته باشیم که حسابرسها نباید بهسمت ریسکهایی با سطح خطر بالا جذب شوند، بلکه باید تمام خطرهایی که مهمترین هدفهای سازمان را به خطر میاندازند را مورد کنکاش قرار دهند. این کار حسابرسان را قادر خواهد ساخت تا هدفمند عمل کرده، ریسکها را با هدفهای راهبردی کسبوکار سازمان مدیریت یکپارچه ساخته و درصد پاسخگویی و شفافیت را افزایش دهند.
نمودار ۱ پنج نمونه از هدفهای مرسوم یک سازمان را نشان میدهد. هر ستون بالای هدفها، الگوهای ریسک مرتبط با هر هدف را نشان میدهد. هر رنگ نیز نماینده یک ریسک فرضی بوده و وجود بیشتر از یک رنگ در یک ستون نشاندهنده الگوی خطری است که از ۲ یا تعداد بیشتری از ریسک برای آن هدف تشکیل شده است .برای مثال، هدف «گزارشگری مالی صحیح» با ۴ ریسک تهدید میشود. ریسک «ب» (در این ستون)، شایعترین ریسک برای این هدف بوده چون حدود۴۰ درصد این الگوی ریسک را تشکیل میدهد.
فناوری بهعنوان یک عامل توانمندساز
بخش بزرگی از حسابرسی مبتنی بر ریسک شامل صحبت کردن با ذینفعان مختلف، شناسایی ریسکها در تمام بخشها، گروههای سازمان و ارزیابی اثربخشی کنترلهایی است که برای کاهش تهدید آن ریسکها در سازمان موجود است. اینها فعالیتهایی وقتگیر و پرهزینه هستند که بهطور معمول از سوی حسابرسان متعدد و با استفاده از چندین برنامه کاربردی، فرایندها، کاربرگها و ابزار و بهطور مستقل انجام میپذیرند. بدون هماهنگی و ارتباط مناسب میان آنها، احتمال دوبارهکاری در طول حسابرسی داخلی سازمان بهوسیله حسابرسان وجود دارد که موجب کاهش بهرهوری و افزایش هزینهها خواهد شد.
اما چه میشود چنانچه سیستمی یکپارچه وجود داشته باشد که تمام فرایندهای حسابرسی، سیستم، ابزار و جریان کاری آنها و حتی موسسههای حسابرسی را هماهنگ کند؟
با افزایش اینگونه ارتباطها در سراسر سازمان، قابلیت کشف ریسکها و انجام عملیات حسابرسی بهبود پیدا کرده و فعالیتهای اضافی و دوبارهکاریها را میتواند به حداقل رساند.
فناوری، زیرساختهای حسابرسی را متمرکز کرده و میتواند بهعنوان نقطهای مرجع برای شناسایی و ارزیابی ریسکها در سازمان، جمعآوری و اشتراکگذاری اطلاعات مرتبط با ریسکها و مدیریت چرخه عمر حسابرسی بهکار گرفته شود. همچنین، حسابرس را قادر میسازد تا بانکهای اطلاعاتی متمرکز ایجاد کند تا در آن تمام دادههای مربوط به ریسکها- همراه با کنترلهای مربوط، ارزیابیها، دادههای حسابرسی و گزارشها- بهطور مؤثری سازماندهی، ذخیره، مدیریت و به اشتراک گذاشته شود.
با چنین بانک اطلاعاتی، حسابرسان داخلی برای شناسایی و درک ریسکها و ارتباط آنها با هدفهای سازمان بهتر تجهیز خواهند شد. آنها همچنین میتوانند دقیقتر نقشه رابطه ریسکها با کنترلها، فرایندها، واحدهای سازمانی و قوانین را ترسیم کنند و این به نوبه خود میتواند حسابرسی را تسهیل نموده، به صورتبندی کردن طرح حسابرسی کمک کرده و زمینه مدیریت کارامد منابع را برای مدیریت حسابرسی فراهم کند.
از آنجا که نظرسنجیها بخش عمدهای از حسابرسی مبتنی بر ریسک را در برمیگیرند، فناوری میتواند با سادهسازی و تسهیل تمامی مراحل آن از طراحی، توزیع، اجرا تا جمعآوری پاسخها از سراسر سازمان، واحدها و مکانهای جغرافیایی (شعب شرکت)، کمک کند. افزون بر این، میتواند فرایند نظارت بر کنترل ریسکها و ایجاد گزارشها را خودکار کرده و این اطمینان را به ما بدهد که یافتهها و حوزههای مشکوک در طول حسابرسی بهطور مناسبی بررسی و حلوفصل میشود. حسابرسان داخلی از این طریق میتوانند در زمان و منابع ارزشمند خود صرفهجویی کرده و نیاز برای صفحات گسترده (EXCEL) دستوپاگیر را حذف کنند. بعضی از ابزار فناوری از قبیل داشبوردها، نقشههای حرارتی ریسک و نمودارها میتوانند شفافیت در حسابرسی را از طریق بینش و دید ارزشمندی که ایجاد میکنند تسهیل کرده و حتی میتوانند گزارش آنها را به سهامداران ارائه کنند. نمونهای از نقشهةای حرارتی ریسک در شکل ۱ نشان داده شده است.
نتیجهگیری
امروزه، حسابرسان داخلی این توانایی را دارند که نهتنها از ارزشها حفاظت کنند، بلکه بتوانند آنرا خلق کنند.مهم است که آنها تمرکز مداوم خود را بر ریسک ها گسترش داده، و برنامه حسابرسی را حول شناسایی ریسکها و الگوهای آن تدوین کنند.این کارباعث خلق فرصتهایی برای حسابرسان داخلی خواهد شد تا بتوانند نقش راهبردیتری در سازمان داشته باشند و همچنین مشورتهایی مبتنی بر ریسک برای شکلدهی راهبرد کلی سازمان ارائه کنند.
در پایان میتوان ۳ عنصر کلیدی را برای داشتن یک طرح خوب حسابرسی مبتنی بر ریسک ذکر کرد:
۱- در هنگام تدوین برنامه، هدفهای راهبردی سازمان و ریسکهای مرتبط را پایه قرار داد، ۲- با مصاحبه از کارکنان، دادههای ورودی را دریافت کرده، الگوهای ریسک را براساس آن و مبتنی بر هدفهای سازمان شکل داد، و ۳- برای تسریع در فرایندها از فناوری استفاده کرد.
ریسک ها و بیمه های مرتبط با شغل آرایشگر
آرایشگرها از آن دسته مشاغلی هستند که ما خیلی دوستشان داریم. چون قبل از مراسم ها و خوشی ها سراغشان می رویم. وقتی حالمان خوب است دوست داریم دستی به سر و روی خودمان و زندگی مان بکشیم. آراسته باشیم و از زندگی لذت ببریم.
اما شغل آرایشگری شغل آسانی نیست. آرایشگر ها از آن دسته مشاغل آزاد هستند که هم از نظر مالی ثبات کمتری دارند و هم از حمایت های اجتماعی کمی برخوردارند. در کنار اینها فعالیت به ظاهر ساده آن ها دارای خطرات و سختی هایی هم هست که کمی نگران کننده است. در این مطلب قصد داریم ریسک ها و خطرات مربوط به شغل آرایشگر را بررسی کنیم و به تناسب آن بیمه هایی را که یک آرایشگر یا پیرایشگر می تواند برای پوشش دادن این خطرات داشته باشد را هم معرفی نمائیم.
نکته مهم اینکه در این بررسی، منظور ما از آرایشگر، هم از نوع زنانه است و هم از نوع مردانه. چرا که تقریباً با هم مشابه هستند.
بیمه تکمیلی درمان خانواده
شغل آرایشگری از آن دسته شغل هایی است که هیچ حمایت اجتماعی ندارد. آرایشگرها معمولاً بیمه تأمین اجتماعی ندارند. بنابراین یکی از دغدغه های اصلی خانواده ای که سرپرست آن یک آرایشگر است، پوشش دادن هزینه های درمان بیماری هاست. در کنار اینها، شغل آرایشگری به دلیل اینکه با مراجعه کننده های زیادی در طول روز سر و کار دارند، در معرض ابتلا به بیماریهای واگیردار هستند. همچنین به مرور زمان استفاده مداوم از دست و ایستادن زیاد باعث بروز مشکلات ستون فقرات می شود. بنابراین شغل فرسایشی باعث بروز هزینه های درمان هم می شود. حال راهکار چیست؟ آرایشگرها می توانند از بیمه تکمیلی درمان سامان استفاده کنند. بیمه تکمیلی هم قابلیت خرید به صورت انفرادی و هم خانوادگی را دارد. بنابراین می توان به راحتی با خرید بیمه تکمیلی انفرادی نگرانی بابت هزینه های درمان را از بین برد.
بیمه مسئولیت حرفه ای آرایشگران
برای آرایشگران بسیار پیش آمده که به دلیل مشکلاتی مثل بیماریها یا حساسیت های پوستی برای مشتریان از ایشان شکایت شده است. یا حتی بعضی مواقع مجبور شده اند که به دلیل خطای احتمالی که منجر به آسیب بدنی به مشتری شده اند، دیه هم پرداخت کنند. طبیعی است که در شغل آرایشگری هم احتمال خطا وجود دارد یا اینکه مواد یا ابزاری که استفاده می شود کارآیی لازم را نداشته و باعث بروز حادثه یا مشکل و بیماری برای مشتری شود. در این زمینه بیمه سامان، راهکار خوبی دارد. بیمه مسئولیت آرایشگران سامان در این مواقع به جای آرایشگر، دیه یا هزینه پزشکی مربوط به مشکل به وجود آمده را با توجه به تعهدات بیمه نامه پرداخت می کند.
شاید شما هم فکر می کنید که مگر چقدر احتمال دارد که این اتفاق برای آرایشگاه ما بیافتد؟ دوست عزیز، کار یک بار می شود! بعضی مواقع برای یک اشتباه سهوی و ساده یا یک وسیله یا ماده آرایشی پیش پا افتاده، مجبور به پرداخت چندصد میلیون تومان غرامت می شویم. ضمن اینکه خرید بیمه یکی از لازمه های هر شغل است که بتوان خیال خود را از بابت درآمد ثابت و بدون خطر راحت کرد.
بیمه عمر و تشکیل سرمایه
آرایشگری از جمله شغل های آزاد با درآمد غیر ثابت دسته بندی می شود. مسئله دیگر اینکه اگر آرایشگر، مدتی نتواند کار کند هم درآمدی نخواهد داشت. همین مسئله باعث می شود که اقتصاد خانواده هر آرایشگر و آینده مالی آن ها همواره ریسک مالی چه مواقعی ظاهر میشود؟ در معرض تهدید باشد. به زبان ساده اینکه اگر فکری به حال آینده خودشان نکنند، نمی توانند مطمئن باشند که دوران بازنشستگی خوبی خواهند داشت. یا اینکه فرزندانشان شرایط مناسبی را در دوران بزگسالی تجربه خواهند کرد. اما می توان با خرید بیمه عمر سامان ، با پرداخت مبلغ یا درصدی از درآمد از محل آرایشگری، هم پس انداز مناسبی برای آینده فراهم کرد و هم خیال خودمان را برای تأمین مالی و مستمری دوران بازنشستگی راحت کنیم. در کنار اینها، پوششهای بسیار خوب بیمه عمر و تشکیل سرمایه سامان نظیر ازکار افتادگی، فوت و امراض خاص هم تأمین مالی ناشی از شوک های بدنی را ایجاد می کند.
بیمه آتش سوزی آرایشگاه
استفاده از وسایل برقی به صورت مداوم در آرایشگاه و همینطور هزینه هایی که بابت خرید این وسایل پرداخته می شود، ایجاب می کند که از این سرمایه محافظت کنیم. پیشنهاد ما خرید بیمه آتش سوزی برای آرایشگاه است که با مبلغ کمی می توان یک بیمه آتش سوزی خریداری کرد و ساختمان و اثاثیه و وسایل آرایشگری را در قبال آتش سوزی، زلزله و سیل تحت پوشش قرار داد تا از وسایل و ابزار و سرمایه کار محافظت کرده باشیم.
بیمه آتش سوزی مسکونی یا خانه امن سامان
آرایشگر ها به خوبی جمع شدن پول و تبدیل به سرمایه شدن تک تک دستمزدهایشان را درک می کنند. حالا وقتی قرار باشد یک خانه با وسایل زندگی فراهم کرد، واقعاً بابت آن زحمات فراوانی باید کشید. بنابراین لازم است که از آن محافظت کنیم. چرا که اگر یک اتفاق ساده مثل آتش سوزی برای منزل، منجر به خسارت اگر نگوییم غیر قابل جبران اما بسیار سنگینی برای یک آرایشگر خواهد شد و واقعاً چند سال از زندگی عقب خواهد افتاد. ولی می توان با خرید بیمه خانه امن سامان، ضمن اینکه منزل مسکونی خود را در قبال آتش سوزی و سیل و زلزله بیمه می کنید، خیالتان را هم از بابت تأمین مالی بعد از وقوع چنین حوادثی راحت کنید.
بیمه حوادث
حوادث حین کار در آرایشگرها کم نیست. از برق گرفتگی یا بریدگی دست یا لیز خوردن و زمین خوردن در حین کار بسیار اتفاق می افتد. بیمه حوادث سامان برای آرایشگرها یک پیشنهاد مناسب است. در کل صاحبان شغل هایی که با کار بدنی سر و کار دارند، حوادث حین کار را باید به عنوان یکی از مسائل مهم در نظر بگیرند. بنابراین خرید بیمه حوادث سامان می تواند به یک آرایشگر کمک کند که در صورت بروز حادثه های اینچنینی، به راحتی هزینه پزشکی و سرمایه ناشی از فوت یا نقص عضو را دریافت کرد. ضمن اینکه بیمه حوادث سامان فقط مختص حوادث حین کار نیست. در هر زمان و هر جایی این بیمه کاربرد دارد. از حوادث رانندگی گرفته یا حوادث شخصی که امکان دارد برای هر کس اتفاق بیافتد.
بیمه شخص ثالث و بدنه خودرو
شرایط اقتصادی کشور ما باعث شده است که خودرو نه بعنوان یک وسیله مصرفی، که به عنوان یک سرمایه معرفی شود. بنابراین باید نگاه سرمایه ای به آن داشت و از آن محافظت کرد. بنابراین لازم هست که بیمه بدنه سامان را برای خودرو خود تهیه کنید. همینطور با توجه به اجباری بودن بیمه شخص ثالث، بیمه سامان با خدمات پرداخت خسارت مناسب می تواند برای بیمه گذاران راضی کننده باشد. ضمن اینکه با سیستم یادآوری سررسید بیمه نامه های اتومبیل سامان که از روشهای مختلف از جمله پیامک و تلفن، انجام می شود، تمدید به موقع بیمه نامه ها را هم تا حد زیادی تضمین می کند.
عیار ریسک در بازار سهام
بازار سرمایه هفتههای اخیر را در شرایطی سپری کرده که فضای تحلیلی پیش روی بازار سهام پس از یک ریزش سنگین چهار ماهه نوعی از دوگانگی را شاهد است. در حالی تغییر فضای سیاسی در ایالاتمتحده، بر امید پیرامون لغو تحریمها افزوده است که تا پیش از این همه فعالان بازار سرمایه حول انتظارات تورمی و تاثیر آن بر رشد قیمت سهام اتفاق نظر داشتند. این در حالی است که هم اکنون با تغییرات یادشده بیش از گذشته بر احتمال کاهش ریسکهای سیستماتیک بر بازار سهام افزوده شده است؛ عاملی که میتواند بهراحتی افزایش نسبت قیمت به سود سهام تحلیلی را کاهش دهد و آن را به حدود میانگین ۶ واحدی آن تا قبل از نیمه سال ۹۸ برساند. این احتمال در حالی مطرح میشود که تا پیش از این و در اوج ۲ میلیون و ۷۸ هزار واحدی شاخص کل بورس، نسبت یادشده در حدود ۲۲ واحد بود و حالا پس از ریزش ۴ ماهه به محدوده ۵/ ۱۱ واحد رسیده است.
به گزارش اقتصادبازار و به نقل از دنیای اقتصاد؛بازار سرمایه در حالی۳ فصل از سال۹۹ را سپری کرده که فراز و فرود قیمتها در مواجهه با ریسک دو دیدگاه کلی را به بازار نشان میدهد. در این میان از یکسو دستهای از فروشندگان با آیندهنگری خود را برای هر نوع گشایش اقتصادی و کاهش ریسکهای حاکم بر اقتصاد وفق میدهند و در مقابل بخش خوشبین فعالان بازار سرمایه صعود قیمتها در بازار جهانی را به فال نیک گرفتهاند و افق مثبتی را برای میانمدت در این بازار متصور شدهاند. معروف است که تئوریهای توطئه از دل پیچیدگیها سر برمیآورند. گاهی اوقات محیط پیرامون انسان آنقدر به سمت پیچیدگی میل میکند که افراد ذینفع یک واقعه یا موضوع در مقابل حجم بالای اطلاعات و موضوعات به ظاهر متناقض دیگر چارهای ندارند به جز تکیه کردن به توضیحاتی که ماهیت یک مساله را به جای حلاجی دقیق، سادهسازی میکند. در این حالت سادهسازی نه تنها در خدمت مساله و فهم بهتر متغیرهای دخیل در آن نیست بلکه خود سنگی است بسته شده به پای لنگ حقیقت که گاه میتواند با ایجاد سوءتفاهمهای کلی تعداد زیادی از افراد را به نحوی نابهنجار از فهم درست واقعه یا احتمالات موجود دور کند. مشکل از آنجا شروع میشود که اکثریت افراد درگیر با یک ابهام اغلب بر این باورند که جواب یک سوال ساده لزوما حاوی توضیحی ساده است که در صورت دستیابی به آن مشکلات شکل گرفته پیرامون بحث تا حد زیادی مرتفع میشود؛ امری خلاف واقع که در حال حاضر بسیاری از جنبههای مختلف زندگی بشری را درگیر خود کرده است. مشکل آنجاست که ذهن انسان اساسا علاقه چندانی به جوابهای سخت ندارد. انسان از پیچیدگی بیزار است و به نظر میرسد همین موضوع است که سبب شده در مواقعی که بیشتر نیازمند کسب اطلاعات بیشتر است از آن رویگردان باشد.
اینکه دلیل چنین اتفاقی چیست از حوصله این مطلب خارج است، اما آنچه مسلم است اینکه سوگیری یاد شده و مسائل شکل گرفته حول آن در چند سال گذشته تا حد زیادی بر آنچه در بازار سرمایه جاری بوده، اثر گذاشته است. در حال حاضر بسیاری از فعالان خرد بازار سرمایه به رغم آنکه از ابتدای سال جاری تاکنون حداقل شاهد دو نوسان بزرگ در این بازار بودهاند همچنان بر این باورند که بازار سهام جایی است که میتوان به سادگی و برای بلندمدت در آن حضور داشت و بدون آنکه سعی چندانی برای دانشاندوزی در آن به کار بست به آسانی در آن کسب درآمد کرد. این گمان خام که خود را در افزایش بیحد و حساب تعداد کانالهای فعال در شبکههای مجازی نشان داده است، نه تنها سبب شده تا تئوری توطئه در میان بخش عامی بازار سرمایه قوت بگیرد؛ بلکه به اشتباه این تصور را پدید آورده که بازار سهام و فراز و فرود قیمتها در آن بیش از آنکه ناشی از تلاقی تمام تصمیمات اثرگذار و نمود آن بر قیمت یک دارایی باشد ناشی از رفتار حقوقیها و دستهای پشت پرده است که هر بار بدون دلیل سهام را در بازار تقاضا یا عرضه میکنند. مشکل از اینجا شروع میشود که مساله یادشده اگرچه در بازار سهام امری مسبوق به سابقه است با این حال چندان دقیق نیست. اینکه اشخاص حقیقی یا حقوقی در بازار وجود دارند که تنها بر اساس صلاحدید خود اقدام به خرید و فروش سهام میکنند امری است که در همه جای دنیا وجود دارد. با این حال آنچه توانسته بر این مساله اثر بگذارد نه دستهای پشت پرده بلکه عواملی متعدد از جمله بررسی عوامل بنیادی است.
دور باطل تورم
شاید بیشترین عاملی که میتواند بر این تصور از توطئه نقش داشته باشد جنبه کمتر پیدای سرمایهگذاری در بازار سهام یعنی ریسک آن است. بازار سرمایه در حالی در سایر کشورهای جهان به خصوص اقتصادهای توسعهیافته، بهعنوان بازاری پرریسک شناخته میشود که در ایران ظهور و سقوط تورمی قیمتها در اذهان عمومی طی دهههای گذشته آن را به بازاری پرنوسان و ظاهرا جذاب بدل کرده، بازاری که در کلیت بیش از آنکه نمایانگر بخش واقعی اقتصاد باشد، به نماگری بدل شده که انتظارات کلی از تورم و ریسک را به نمایش میگذارد. بررسیهای «دنیایاقتصاد» حاکی از آن است که در تمامی دورههای افزایش قیمت دلار در دهههای اخیر که شاخص کل بورس رشدی پرشتاب را از خود به نمایش میگذارد، همزمانی اقبال عمومی به بازار سهام مقارن با دوره کاهش ارزش ریال بوده همین امر سبب شده تا در طول تمامی ادوار یاد شده نسبت قیمت به سود هر سهم یا همان P/ E اندکی افزایش نسبت به حالات عادی که انتظارات تورمی در آن حول میانگین بلندمدت میگردد، داشته باشد.
مشکل اما از جایی شروع میشود که رشد یکباره نرخ تورم و به تبع آن تشدید انتظارات تورمی راه را برای افزایش قیمتها بر اساس عواملی نظیر لزوم تجدید ارزیابی داراییها، افزایش ارزش جایگزینی و از همه مهمتر افزایش دلاری ارزش فروش شرکتها فراهم میکند. به موجب همین امر ارزش معاملات رفته رفته افزایش مییابد و توجه عموم به بازار سهام بیشتر میشود، تا جایی که در هر دوره اذهان عمومی ناخودآگاه در مواجهه با اخبار این رشد مرعوب میشوند و برای جا نماندن از قطار سود به جمع فعالان بازار سهام میپیوندند.
این ورود اما آنقدرها هم که در ابتدا به نظر میآید کم خطر نیست. فعالان تازهوارد بازار سرمایه در هر دوره از آنجا که به تبع رشد انتظارات تورمی به بازار سهام میآیند و پیش از ورود نیز اندوخته کافی از دانش مالی ندارند، در نهایت چارهای نخواهند داشت جز آنکه با تحلیل دیگران و بخت و اقبال به سرمایهگذاری بپردازند. این مساله سبب میشود تا همراهی قیمتها در بازار یاد شده که ابتدا به دلیل عوامل معقول بنیادی و تحلیلی به وجود آمده بود، رفتهرفته وضعیتی تودهوار را به وجود آورد که در آن سیل نقدینگی همچون گلهای رها شده به هر سوی که بخواهد میرود و به تنها چیزی که فکر میکند رشد قیمتهاست. برآیند این وضعیت نیز حاصلی جز نادیده گرفتن ریسک و سقوط یکباره قیمتها نخواهد داشت. دقیقا به همین دلیل است که تقریبا در طول ۳۰ سال گذشته چندین بار شاهد همهگیر شدن سرمایهگذاری در بورس میان اقشار مختلف مردم هستیم؛ رشدی که با جریان تورم میآید و تحت لوای کاهش ارزش پول ملی به تدریج حباب دارایی و سپس ترکیدن آن را که با سقوطی شدید همراه است، ایجاد میکند.
بازی با دُم ریسک
اما این ظهور و سقوطهای تورمی همانطور که گفته شد، اغلب خود را با تغییر نسبتهای بازار سهام نشان میدهند. نااطمینانی از آینده سبب میشود تا قیمتها بهعنوان مهمترین سنجه اقتصادی از تمامی انتظارات و تحلیلهای موجود، به نحوی افزایش یابند که نسبت قیمت به درآمد آیندهنگر که ما آن را تحت عنوان P/ E FORWARD مینامیم، بر خلاف شرایط معمول رفتهرفته اختلافی فاحش با نرخ بازده بدون ریسک پیدا کند. این نرخ که در اقتصاد ایران همان نرخ بهره بانکی در نظر گرفته میشود، در تمامی اقتصادهای جهان عموما سنجهای است که بر اساس آن میتوان دریافت سرمایهگذاری در یک دارایی با در نظر گرفتن تمامی ریسکهای پیرامونی چه بازدهی دارد. از آن جا که هر سرمایهگذاری به دلیل ریسکپذیری و شکیبایی که نیازمند آن است منطقا باید بازدهی بیش از بازده بدون ریسک داشته باشد، پس طبیعی است که سرمایهگذاری در هر جایی خارج از اوراق دولتی یا سپردهگذاری در بانک سود بیشتری داشته باشد. اما این بیشتر بودن بر اساس چه عواملی تعیین میشود؟
آنچه امروزه در ادبیات مالی به امری بدیهی بدل شده، رابطه مستقیم بین ریسک و بازده است، به این معنا که سرمایهگذار عقلایی در مواجهه با هر موقعیت سرمایهگذاری، بر اساس نرخ بازدهی اقدام به استفاده از سرمایه خود میکند که با ریسک آن همخوان باشد؛ به عبارتی بهتر هر چه ریسک بیشتر باشد بازده نیز باید افزایش یابد. در اقتصاد ایران آنچه که سهم بالایی در تعیین بازده مورد انتظار برای یک دارایی دارد، ریسکهای سیستماتیک است. در میان این ریسکها نیز آنچه در طول دو سال اخیر و در تمامی ادوار کاهش شدید ارزش ریال افزایش یافته ریسک تورم و ریسک ارزی است که بهطور مستقیم بر نسبتهای مالی اثر گذاشته است.
رکوردشکنی نسبتها
همانطور که در گزارشهای پیشین نیز به آن اشاره شد، بررسیهای «دنیایاقتصاد» حکایت از رشد قابل توجه نسبتهای قیمتی همانند P/ E آیندهنگر، P/ S (قیمت به فروش) و P/ E قیمت به ارزش دفتری در تمامی دورههای افزایشی اخیر است. این نسبتها اگرچه هر کدام عاملی متفاوت را به نمایش میگذارند و همسویی افزایش آنها با تورم بالای سالهای مورد بحث حکایت از آن دارد که انتظارات تورمی توانسته تمامی روالهای تحلیلی سالهای ثبات را کنار بزند و به شرایطی برسد که مختص وضعیت نامعمول است. اجماع تحلیلگران به خوبی نشان میدهد نسبت قیمت به سود آیندهنگر در سه فصل نخست ۹۸، هیچ گاه از محدوده ۷/ ۴ واحد فراتر نرفته است. با این حال این نسبت از ابتدای زمستان ۹۸ با شیبی فزاینده از محدوده ۵ واحد فراتر رفته و تا پایان این سال به محدوده ۷/ ۶ واحد رسیده است. این نسبت در ابتدای سال جاری به لطف رکود کسب و کارها و خانهنشینی بسیاری از مردم تحت تاثیر کاهش یکباره نرخ بهره بانکی وارد فاز رشدی غیر معمول شد و در نهایت تا میانه تابستان برای کل بازار سرمایه به محدوده ۲۲ واحد رسید. این افزایش شتابان در نسبت یاد شده با رسیدن ضرایب قیمت به فروش و قیمت به ارزش دفتری میانگین بازار به محدودههای ۶۵/ ۹ و ۱۳/ ۱۴در حالی به ثبت رسید که افزایش این نسبتها نه به دلیل افزایش بهرهوری در اقتصاد بلکه به سبب عامل انتظارات تورمی برآمده از ریسک کاهش ارزش پول ملی بود. این امر سبب شده تا در ماههای یاد شده بیشواکنشی نسبت به بازار سهام در رشد آتی قیمتها تغییری افراطی را ریسک مالی چه مواقعی ظاهر میشود؟ در تمامی نسبتهای یاد شده به ثبت برساند؛ نسبتهایی که از حیث تاریخی بیسابقه بودهاند و با اولین عرضه آبشاری از سوی یکی از کارگزاریهای فروشنده سهام عدالت به افت تقریبا ۵۰ درصدی ارزش بورس تهران منتهی شدند.
در کشاکش دو طرز فکر
از آن زمان تا کنون اگرچه بخش قابلتوجهی از سرمایههای موجود به سمت بازار ارز سرازیر شد و قیمت دلار را تا محدوده ۳۲ هزار تومان بالا برد، با وجود این کاهش قیمتها در بازار سرمایه به محدودهای نرسید که میانگین P/ E آیندهنگر بازار به میانگین روزهای قبل از نیمه سال ۹۸ برسد.
در حالی فشار فروش سنگین موجود در بازار سرمایه تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا واکنشی بدیع به قیمتهای از دست رفته و امتداد هیجانهای فروش بود که افزایش امیدها به گشایش اقتصادی محتمل، ناشی از بازگشت ایالات متحده پساترامپ به برجام در کنار رکوردشکنی کامودیتیها در بازارهای جهانی، از جو منفی حاکم بر بورس و فرابورس کاست و به رونق این دو در آذرماه انجامید. این در حالی است که در طول همین مدت نسبت یاد شده در مقایسه با سابقه تاریخی همچنان بالاست. به نظر میرسد آنچه که سبب شده تا در روزهای گذشته طنابکشی عرضه و تقاضا به شدت بر نوسانات بازار بیفزاید تلاقی دو نگاه متفاوت بر آینده بازار سهام است. از سویی برخی بر این باورند که گشایش سیاسی در رابطه ایران با غرب میتواند به کاهش ریسکهای سیاسی بینجامد؛ مسالهای که به راحتی از ریسک موجود کاسته و راهی به جز تعدیل تحلیلهای آتی با افت بیشتر قیمت ارز و در نتیجه کاهش نسبت قیمت به در آمد آیندهنگر نمیگذارد و از سویی دیگر برخی نیز باور دارند که احتمال یاد شده حتی در صورت حصول آنقدر به زمان حال نزدیک نیست که کاهش پرسرعت ریسک به بازار تحمیل کند. این دسته بر این باورند که بنا بر علل یاد شده رشد قیمتهای جهانی در میانمدت مهمترین عامل پیش روی بازار است و میتواند بازار سرمایه را با روزهای پررونقتری مواجه کند.
بانکداری سایه چیست و چه مشکلاتی ایجاد میکند؟
سیستم بانکداری سایه (shadow banking system)، اصطلاحی برای واسطههای مالی غیربانکی است که خدماتی مشابه بانکهای سنتی اما خارج از مقررات عادی بانکی ارائه میکنند. این عبارت برای اولین بار توسط مدیر اجرایی شرکت PIMCO (شرکت مدیریت سرمایهگذاری اقیانوس ارام)، پاول مک کالی در نشست سالانه فدرال رزرو در سال ۲۰۰۷ ارائه شد.
پس از آن صنعت خدمات مالی به خاطر اینکه این عبارت را توهینآمیز و دارای بار منفی میدانستند، آن را با نام «سیستم مالی بازارمحور» جایگزین کردند، با این وجود بانکداری سایه همچنان در ادبیات مالی به صورت گسترده استفاده میشود. بن برنانکی (Ben Bernanke)، رئیس وقت فدرال رزرو در سال ۲۰۱۳، بانکداری سایه را اینگونه تعریف کرد:
«بانکداری سایه، مجموعه متنوعی از موسسات و بازارهای مالی را شامل میشود که وظایف بانکداری سنتی را انجام میدهند اما این کار را خارج از سیستم سنتی موسسات سپردهپذیر انجام میدهند. اگرچه برخی از آنها به طور ضعیفی با سیستم رسمی ارتباط دارند.»
با این حال، مفهوم بانکداری سایه هنوز مورد مناقشه است. هروه هانون، معاون مدیرکل بانک تسویه بین المللی میگوید که بانکهای سرمایهگذاری و بانکهای تجاری ممکن است بیشتر فعالیت خود را در بانکداری سایه انجام دهند.
فعالیت اصلی بانکهای سرمایهگذاری که تابع مقررات و نظارت بانکهای مرکزی و سایر موسسات دولتی هستند، به گونهای است که بسیاری از معاملات آنها در ترازنامه متعارف آنها دیده نمیشود و رگولاتورها یا سرمایهگذاران عادی نمیتوانند این موضوع را مشاهده کنند. به عنوان مثال، قبل از بحران مالی سال ۲۰۰۸، بانکهای سرمایهگذاری وامهای مسکن را از طریق اوراق بهادار خارج از ترازنامه تامین مالی میکردند و ریسک آن را از طریق سواپهای نکول اعتباری خارج از ترازنامه پوشش میدادند. پیش از این بحران مالی، بانکهای سرمایهگذاری بزرگ مانند مورگان استنلی (Morgan Stanley) و گلدمن ساکس (Goldman Sachs) مقررات سختگیرانه کمتری نسبت به بانکهای سپردهپذیر داشتند، به همین خاطر راحتتر میتوانستند با شبکه بانکداری سایه مراوده داشته باشند. اما پس از ورشکستگی لمان برادرز (Lehman Brothers)، بانکهای سرمایهگذاری نیز به اندازه بانکهای سپردهپذیر به حوزه تنظیمگری وارد شدند.
بدین ترتیب حجم معاملات بانکداری سایه که از سال ۲۰۰۰ به طور فزایندهای افزایش پیدا کرده بود، پس از بحران سال ۲۰۰۸ کنترل شد. هیئت ثبات مالی آمریکا در سال ۲۰۰۷، اندازه بانکداری سایه در این کشور را ۲۵ تریلیون دلار تخمین زد که این عدد در سال ۲۰۱۱ به ۲۴ تریلیون دلار کاهش یافت. لازم به توضیح است که برآورد برای کل حجم بانکداری سایه در جهان برای سال ۲۰۱۱ حدود ۶۰ تریلیون دلار است. با این حال تخمین دقیق حجم بانکداری سایه کار آسانی نیست چرا که این نوع بانکداری به طرز گستردهای با بانکداری رسمی و تنظیم شده درهم آمیخته است.
شبکههای بانکی و سرمایهگذاری، مانند صندوقهای تامینی، صندوقهای سرمایهگذاری ساختار یافته، صندوقهای بازار پول، شرکتکنندگان بازارهای قرارداد بازخرید (ریپو) و سایر موسسات مالی غیربانکی، هرکدام میتوانند در این بخش از سیستم مالی فعالیت کنند و این امر باعث میشود که رصد آنها دشوار شود.
مشکل بانکداری سایه چیست؟
بانکهای سایه مانند بانکهای معمولی اعتبار میدهند و از این طریق نقدینگی کل بخش مالی را افزایش میدهند. با این حال، برخلاف بانکهای معمولی به منابع مالی بانک مرکزی یا شبکه های ایمنی مانند بیمه سپرده و تضمین بدهی دسترسی ندارند. همچنین بانکهای سایه سپرده نمیگیرند، در عوض متکی به منابع مالی کوتاهمدت هستند که یا توسط اوراق تجاری با پشتوانه دارایی تامین شده و یا توسط بازار ریپو، ارائه میشوند. در بازار ریپو، وامگیرنده وثیقهای را به وامدهنده میفروشد و تضمین میکند که آن وثیقه را در مدت معلوم با قیمت مشخص شده، بازخرید کند. تفاوت با بانکهای معمولی در همین نقطه است. بانکهای معمولی سپردهها را با نرخ کوتاهمدت از سپردهگذاران میگیرند و با نرخ بلندمدت وام میدهند. بانکداری سایه، از آنجایی که میتواند با نرخ بهره کوتاهمدت، در بلندمدت تامین مالی را انجام دهد، نسبت به بانکهای سنتی مقرون بهصرفهتر خواهد بود. همچنین بانکداری سایه، گاهی در طول زنجیره تامین اعتبار ظاهر میشود تا از تفاوت نرخها در دو بخش مختلف کسب سود کند.
بانکداری سایه در واقع مشکل خاصی ایجاد نمیکند، بلکه اتفاقا با استفاده از ساختار خاص و قابل انعطافی که دارد، میتواند تخصیص منابع را به صورتی بهینهتر انجام دهد. به عنوان مثال، اگر نرخ سود وام در بخشی از اقتصاد پایینتر از حد معمول است، بانکداری سایه میتواند این نرخ را به بخش دیگری از اقتصاد سرایت دهد (اگرچه احتمالا این کار با خواسته سیاستگذاران همسو نیست). با این وجود، مساله اصلی در مورد بانکداری سایه موضوع اهرم است. آنها به صورتی بیپروا اهرم خود را افزایش میدهند. اگرچه این ریسک مربوط به بانکهای سنتی نیز میشود، اما بانکهای سایه به خاطر ماهیت تنظیم نشده، ریسک بسیار بیشتری در این زمینه دارند. بانکهای سنتی به خاطر اتصال آنها به بانک مرکزی و همچنین مقررات بسیار زیاد در زمینه الزامات سرمایهای در معرض ریسک ورشکستگی کمتری قرار دارند.
سیستم مبتنی بر بانکداری سایه ممکن است در دوران رونق اقتصادی با کمک اهرم بالای خود، سودهای سرشاری کسب کند، اما این سودها در زمان رکود تبدیل به زیان هنگفتی میشود که میتواند بهسرعت به سایر بخشهای اقتصاد سرایت کند. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۸، بانکهای سایه با استفاده از اوراق با پشتوانه رهنی، شروع به دریافت وام کوتاهمدت میکردند و با استفاده از آن در بازار ریپو، نقدینگی لازم برای سرمایهگذاری در داراییهای بلندمدت و کمتر نقد شونده را فراهم میکردند. پس از بحران مالی و کاهش شدید ارزش این اوراق، برخی از این موسسات با مشکل مواجه شدند چرا که وثیقه آنها دیگر ارزش کافی را نداشت. همچنین آنها دیگر نقدینگی لازم برای بازپرداخت وثیقه را در اختیار نداشتند.
از منظر فنی، این موسسات در معرض ریسک بازار، ریسک اعتباری و ریسک نقدینگی قرار دارند، زیرا بدهی آنها کوتاهمدت و دارایی آنها بلندمدت است. این موضوع تا زمانی که همهچیز سالم است، به خوبی کار میکند و سود سرشاری را نیز نصیب سرمایهگذاران (هم فعالین در بانکداری سایه و هم فعالین در بخش رسمی) میکند. با این حال، زمانی که همهچیز به هم میریزد، اگر نتوانند به سرعت به نقدینگی لازم دسترسی پیدا کنند، ورشکست خواهند شد و از آنجاییکه در طول زمان در معرض اهرم شدیدا بالایی قرار گرفتهاند، این ورشکستگی میتواند فورا وارد سایر بازارها شود.
آیا بانکداری سایه لزوما مضر است؟
همانطور که گفته شد، بانکداری سایه میتواند بعضی از ناترازیها را در سیستم مالی بهبود بدهد که البته در اکثر مواقع این مساله برخلاف خواست سیاستگذاران است. این مورد اغلب در کشورهایی رخ میدهد که مردم عادی یا سرمایهگذاران خرد و حتی کلان دسترسی لازم را به خطوط اعتباری ندارند. کشور چین مثال خوبی برای این موضوع است، اما چین اگرچه یکی از بزرگترین سیستمهای بانکداری سایه را در اختیار دارد، تنها کشوری نیست که با این مساله دست به گریبان است.
بانکداری سایه به دلایلی ایجاد شده است و مهمترین آن، عدم توزیع مناسب اعتبارات است. بسیاری از تحلیلگران، بانکداری سایه را یک بیماری نمیدانند، بلکه علائم یک بیماری میدانند. نمونه مناسب برای بررسی این مورد کشور چین است. در چین و به طور کلی در کشورهای در حال توسعه و اقتصادهای در حال ظهور، مشکل دریافت اعتبار یک معضل اساسی در سیستم بانکداری رسمی است. تولیدکنندگان خرد و خانوارها دسترسی محدودی به خطوط اعتباری دارند و حتی آن دسته از افرادی که به هر نحوی توانایی دسترسی به خطوط اعتباری را پیدا میکنند، به خاطر بهره بالا یا نیاز به وثیقه سنگین، توانایی استفاده از آن را ندارند.
در این شرایط است که بانکداری سایه میتواند راهی برای شکستن دیوار سرکوب مالی و تامین منابع این بخشهای اقتصاد باز کند. در چین مفهومی ایجاد شده به نام «پول ارزان، اعتبار گران» که نشان دهنده این تصور است که اگرچه بانک خلق چین شرایط تسهیلی برای سیاستهای پولی ایجاد کرده است، اما این اعتبارات به دست همه نمیرسد. در واقع اگرچه مردم میتوانند با قیمتی ارزان وام بگیرند، اما محدودیتهای بروکراتیک مانع آن شده است که کانالهای اعتباری، پول را به راحتی به دست مصرف کننده خرد برساند.
در اینجا سیستم بانکداری سایه وارد عمل شده و برای شرکتهای کوچک خطوط اعتباری باز میکند تا آنها نیز بتوانند تامین مالی مناسبی داشته باشند. بنابراین حداقل در کشورهای در حال توسعه، بانکداری سایه یک مشکل نیست، بلکه علائم یک مشکل است. مشکلی که نشان میدهد بخشهایی از اقتصاد توانایی دریافت وام از شبکه بانکداری رسمی را ندارند و مجبور هستند برای تامین اعتبار به شبکههای غیررسمی مراجعه کنند.
در خاتمه
اگرچه همانطور که ذکر شد، بانکداری سایه فوایدی برای سیستم اقتصادی دارد، اما این تمام ماجرا نیست. بخش دیگری از ماجرا به طمع برخی از فعالین بازارهای مالی باز میگردد. کسانی که سودهای امن و کم ریسک، اما اندک بازارهای رسمی کفاف جاهطلبیهای آنها را نمیدهد و برای افزایش سود خود اقدام به استفاده از اهرم بالا میکنند و با کمک بانکداری سایه این اهرم را به صورت مرتب افزایش میدهند تا زمانیکه کل سیستم از هم بپاشد.
دیدگاه شما