استراتژی مجموعهای یکپارچه از انتخابهاییست که به طور منحصربهفرد جایگاه شرکت را در صنعت مشخص میسازد و شرکت از این طریق به خلق مزیت پایدار و ارائه ارزش برتر نسبت به رقبایش میپردازد.
مدیریت بازرگانی
استراتژي هاي اصلی
استراتژيهای بزرگ
استراتژی ثبات
استراتژی کاهش
استراتژی توسعه
استراتژيهای سه گانه پرتر ( استراتژيهای ژنريک يا عمومی )
استراتژی رهبری هزينه
استراتژی متمايز سازی
استراتژی تمرکز
استراتژيهای چهارگانه شرکتهای ژاپنی
ايجاد برتری در چند بعد
جستجوی مناطق بی دفاع
تغيير شرايط درگيری و نفوذ
رقابت از طريق همکاری
استراتژي هاي بزرگ Grand Strategies
استراتژی ثبات Stability Strategy
استراتژی ثبات به مفهوم حفظ موقعيت موجود است و اين در حالی است که اولاً شرکت يا وضعيت مناسبی داشته و تهديد خاصی در آينده متوجه آن نمی باشد. ثانياً امکانات و منابع لازم جهت توسعه سازمان موجود نيستند يا زمان و شرايط محيطی اجازه آن را نمی دهد.
استراتژی کاهش Retrenchment Strategy
در حالتی که بنا به هر دليلی شرکت درصدد کاهش حجم فعاليتهای موجود باشد، از اين استراتژی استفاده می شود. انتخاب اين استراتژی نشانگر ضعف نيست، بلکه به علت تغيير اولويتها می توان تخصيص منابع را از محصول دارای اولويت کمتر به اولويت بيشتر منتقل نمود.
استراتژی توسعه Expansion Strategy
بر خلاف استراتژی کاهش بوده و در شرايطی است که شرکت به دنبال افزايش و گسترش فعاليتهای موجود باشد.
استراتژي هاي سه گانه پرتر( عمومی، ژنريک )
1-استراتژی رهبری هزينه ( Cost Leadership )
-هدف از اين استراتژی برتری در رقابت از طريق توليد محصول با کمترين هزينه ممکن نسبت به رقبا می باشد. بدين منظور روش پيشنهادی پرتر توليد در حجم زياد و با قيمت کم که اصطلاحاً آنرا اقتصاد مقياس ( Economy of Scale ) می نامند، می باشد.
- در اين استراتژی شرکت اقدام به توليد و عرضه محصولات استاندارد می کند که بهای تمام شده هر واحد برای مشتری کاهش میابد.
2- استراتژی متمايز سازی ( Differentiation )
- کسب برتری رقابتی از طريق توليد محصولی که از ديدگاه مشتريان در مقايسه با محصولات مشابه منحصر بفرد و دارای خصوصيات ويژه باشد.
- مقصود از استراتژی متمايز ساختن محصول اين است که محصولات و خدماتی عرضه شود که در صنعت مورد نظر به عنوان محصول يا خدمتی منحصر بفرد تلقی شوند و به مشتريانی عرضه شود که نسبت به قيمت حساسيت چندان زيادی نشان نمی دهند.
3- استراتژی تمرکز ( Focus )
- تمرکز در بخش معينی از بازار برای محدود کردن دامنه فعاليت. با محدود شدن دامنه فعاليت، امکان متمرکز کردن منابع ميسر شده و يک برتری رقابتی نسبت به رقبا بدست می آِيد.
- مقصود از متمرکز کردن توجه بر محصولات و خدمات خاص اين است که نيازهای گروه های کوچکی از مصرف کنندگان تأمين شود.
استراتژي هاي چهار گانه شرکتهای ژاپنی
-ايجاد برتری در چند بعد
برای مثال همزمان در ابعاد کاهش هزينه، بهبود کيفيت، قاليت اعتماد، فرآيند توليد متمرکز و اعتبار علامت تجاری خود را توانمند ساختن.
-جستجوی مناطق بی دفاع
شناسايي خلاءهای بازار رقابت که به علت عدم حضور رقبا رها شده است.
-تغيير شرايط درگيری و نفوذ
مانند استاندارد کردن محصولات خود، فروش از طريق کانالهای توزيع ويژه که برای رقبای ديگر قابل دسترسی نباشد.
- رقابت از طريق همکاری
برای مثال همکاری تنگاتنگ با بانک، يا تأمين کنندگان مواد و قطعات و . که معمولاً منجر به ايجاد مجتمع های صنعتی يا تجاری ( Conglomerate ) می گردد.
استراتژي هاي فرعی
استراتژی گسترش پيشرو
استراتژی گسترش پسرو
استراتژی گسترش افقی
استراتژی تنوع
همکاری مشترک
استراتژی نوآوری
استراتژی گسترش بازار
استراتژی تعميق بازار
استراتژی گسترش محصول
استراتژی عقب گرد
استراتژی حذف محدود
استراتژی حذف کامل
استراتژی بازنگری
استراتژی حفظ وضعيت موجود
استراتژي گسترش پيشرو ( Forward Integration )
- در صورت انتخاب استراتژی توسعه، يکی از گزينه های استراتژيک می تواند گسترش رو به جلو در چرخه توليد و ارائه با بازار محصولات باشد. برای مثال اگر يک شرکت توليد کننده کفش اقدام به ايجاد يا خريد فروشگاههای کفش به منظور ايجاد شبکه توزيع کفش های توليد خودکند، از اين استراتژی پيروی نموده است.
- شركت با خريدن شركت هاي پخش يا خرده فروشي ها مي كوشد بر ميزان كنترل خود بيفزايد. (استراتژی يكپارچگي عمودي به بالا )
استراتژي گسترش پسرو ( Backward Integration )
- اگر استراتژی گسترش پيشرو در جهت عکس چرخه توليدي و ارائه به بازار محصولات باشد، از اين استراتژی پيروی شده است. برای مثال اگر همان شرکت توليد کننده کفش، اقدام به خريد يا ايجاد کارخانجات توليد چرم رويه و زيره يا کارخانه تزريق برای کف کفش و . نمايد.
در اين استراتژي شركت مي كوشد در اجراي آن ميزان مالكيت خود را بيفزايد و شركت عرضه كننده مواد ا وليه را تحت كنترل خود درآورد. (استراتژی يكپارچگي عمودي به پائين )
استراتژي گسترش افقی ( Horizontal )
- در صورتی که شرکتی اقدام به خريد شرکتهای رقيب خود نمايد اصطلاحاً گويند که از استراتژی گسترش افقی استفاده کرده است.
- در اين استراتژي شركت مي كوشد رقيب را به مالكيت خود درآورد و بر ميزان كنترل خود بر آنها بيفزايد. ( استراتژی يكپارچگي افقی )
استراتژي تنوع ( Diversification )
در زمانی که رقابت تنگاتنگ شده و ميزان ريسک افزايش يابد، به منظور کاهش ريسک و فشار رقابت و ضربه خوردن در تجارت از اين استراتژی استفاده می گردد. تنوع گرائی عکس استراتژی تمرکز است. يعنی به جای سرمايه گذاری روی يک محصول يا تک محصولی شدن، در چند زمينه مختلف اقدام به ارائه محصولات می گردد.
انواع استراتژي تنوع
تنوع همگون
در اين استراتژي شركت مي كوشد محصولات خدماتي جديد ولي مرتبط بر محصولات و خدمات خود بيفزايد.
تنوع افقي
مقصود از اين استراتژي اين است كه شركت محصولات و خدماتي جديد ولي بي ربط، به محصولات و خدمات خود مي افزايد و به مشتريان كنوني خود عرضه مي كند.
تنوع ناهمگون
در استراتژي تنوع ناهمگون شركت محصولات و خدماتي جديد ولي بي ربط ( نسبت به محصولات و خدمات اصلي خود ) با بازار عرضه مي كند.
استراتژی همکاری مشترک ( Joint Venture )
در همکاری مشترک، هدف بهره گيری از سينرژی ناشی از به هم پيوشتن چندين شرکت جهت ارائه محصولات مشخص و بصورت مشترک می باشد. در اثر اين همکاری حاصل به مراتب بيشتر از حاصل جمع جبری تک تک فعاليتهای آن شرکتها خواهد بود. از طرفی در اثر اين همکاری، رقابت کاهش پيدا کرده در نتيجه ميزان ريسک نيز پائين می آيد.
استراتژی نوآوری ( Innovation )
يکی از پايدارترين روشهای گسترش و توسعه، استراتژی نوآوری است. در اثر نوآوری در محصولات و ارائه محصولات جديد يا اصلاح شده به بازار، مزيتهای جديد رقابتی برای سازمان ايجاد می گردد. اگر اين روند ادامه يابد، سازمان می تواند به راحتی رهبری بازار را بعهده گرفته و از حالت انفعالی خارج گردد.
استراتژی گسترش بازار ( Market Development )
- در صورتيکه محصولات در بازار با موفقيت روبرو شوند، می توان با افرودن محدوده های جغرافيائی ديگر يا وارد شدن در ساير قسمتهای بازار مثل اقشار ديگر مصرف کننده در همان بازار و . ميزان فروش را بالا برد. در اين حالت اصطلاحاً می گويند: “ فروش محصولات موجود در بازارهای جديد “
- در اين استراتژي شركت مي كوشد تا خدمات و محصولات جديد را به مناطق جغرافيايي جديد عرضه كند. ( استراتژی توسعه بازار )
استراتژی گسترش محصول ( Product Development )
- يکی از پايدارترين روشهای گسترش و توسعه، استراتژی نوآوری است. در اثر نوآوری در محصولات و ارائه محصولات جديد يا اصلاح شده به بازار، مزيتهای جديد رقابتی برای سازمان ايجاد می گردد. اگر اين روند ادامه يابد، سازمان می تواند به راحتی رهبری بازار را بعهده گرفته و از حالت انفعالی خارج گردد.
- مقصود از توسعه محصول اجراي يكي از استراتژي هايي است كه در اجراي آن شركت مي كوشد از طريق بهبود بخشيدن يا اصلاح محصولات و خدمات كنوني بر ميزان فروش بيفزايد.( استراتژی توسعه محصول )
استراتژی عقب گرد ( Retrenchment )
-در اين حالت شرکت موقتاً يا بطور دائم اقدام به کاهش عمليات يا فعاليتهای توليد محصولات می نمايد. البته اين کاهش لزوماً بد نيست، چرا که بدين طريق شرکت می تواند منابع مورد نياز ساير بخشهائي که موفق تر بوده اند را تأمين نمايند.
استراتژی حذف محدود ( Divestiture )
در صورت عدم کارائی استراتژی عقب گرد در محصولی، سراغ اين استراتژی گرفته می شود. در اين حالت شدت کاهش، بيشتر شده و منجر به حذف بخشی از محصول يا بخشی از مدلها و . می گردد.
استراتژی حذف کامل ( Liquidation )
در صورتی که استراتژی حذف محدود هم کارگر نيافتد، در آنصورت اقدام به فروش يا حذف کامل محصول يا خط تولِيد آن می نمايند.
استراتژی بازنگری ( Restructuring )
از استراتژی بازنگری در صورتی استفاده می شود که بدنبال آن و به منظور تقويت مواضع موجود از اين استراتژی استفاده می شود. در اين حالت برای کاهش هزينه ها و تخصيص بتر منابع با توجه به اولويتها يا تقويت مواضع موجود يک بازنگری در سازمان به عمل می آيد.
استراتژی حفظ وضعيت موجود ( Status quo )
در صورتيکه از استراتژی ثبات پيروی شود و لزومی به تغييرات چه جزئی و چه کلی نباشد اصطلاحاً می گويند از استراتژی حفظ وضعيت موجود استفاده شده است.
استراتژي هاي تدافعي
مشاركت
در اجراي اين استراتژي دو يا چند شركت يك شركت تضامني موقت يا كنسرسيوم تشكيل مي دهند و از فرصت پيش آمده بهره برداري مي نمايند.
كاهش
زماني يك سازمان از استراتژي كاهش استفاده مي كند كه مي خواهد با گروه بندي جديد در دارايي ها و هزينه ها سير نزولي فروش و سود را معكوس نمايد.
واگذاري
اغلب، شركت بخشي از واحدهاي خود را مي فروشد تا براي سرمايه گذاري خاص يا خريد شركت هاي ديگر تأمين اعتبار نمايد. گاهي فروش بخشي از شركت مي تواند به عنوان بخشي از استراتژي مبتني بر تجديد ساختار به حساب آيد.
انحلال
فروش تمامي دارايي ها به ارزش واقعي را انحلال شركت مي نامند. انحلال به عنوان نوعي شكست به حساب آمده است ولي، شايد اقدام مزبور بهتر از اين باشد كه شركت كار خود را ادامه دهد و شاهد زيان هاي سنگين باشد.
تركيب
بسياري از شركتها درصدد بر مي آيند دو يا چند استراتژي را به صورت همزمان در هم تركيب نمايند، ولي اگر دامنه اين فعاليت بيش از اندازه گسترش يابد استراتژي مبتني بر تركيب داراي خطرات بسيار سنگين خواهد بود.
منابع:1- برنامه ريزی استراتژيک و کاربرد آن، مؤلف حسين احمدی
2-مديريت استراتژيک، نوشتة فرد آر. ديويد، ترجمة پارسائيان و اعرابی
3-ضرورت برنامه ريزي استراتژيك،تعاريف و تفاوت با ديگر برنامه ها،حسن امامی
در طول سالیان و از ابتدای حیات بشر ، انسان همیشه با تحقیق سروکار داشته است . آنچه در اینجا اهمیت دارد آنکه تحقیقی می تواند راهگشا باشد که بر اساس اصول و موازین علمی صورت پذیرد.
تحقیق در لغت به معنای درست و راست گردانیدن،پیدا کردن ، یافتن ياجستجوی حقیقت آورده شده است. تعاریف به عمل آمده از تحقیق و پژوهش فراوانند. تحقیق به روش علمی را مجموعه مقررات و قواعدی دانسته اند که چگونگی جستجو برای افتن حقایق مربوط به پک موضوع را نشان می دهد.در جايی دیگر آن را حقیقت پژوهی ناميده اند و گروهی از دانشمندان اینگونه تحقیق را عملی منظم که در نتیجه آن پاسخ هائی برای سوالات مندرج در موضوع تحقیق بدست خواهد آمد تعریف کرده اند.
با انواع روش های قیمت گذاری کالا و خدمات آشنا شوید!
استراتژی قیمت گذاری ارتباط مستقیم با کسب درآمد شما دارد و به همین دلیل یکی از مهمترین قسمتهایی است که باید به آن توجه کنید. زمانی که مشتری قصد دارد از محصول یا خدماتی را بخرد، ابتدا به این فکر میکند که آیا به محصول نیاز دارد یا خیر. در اولویت بعدی به قیمت محصول نگاه میکند.
یک باور جالب در میان ما ایرانیها این است که اگر محصولی ارزان باشد، یعنی بیکیفیت است. این باور چندان هم بی راه نیست، زیرا هزینه تولید یک محصول باکیفیت به گونهای است که نمیتوان آن را با قیمت کم به فروش رساند. از طرفی هم با قیمتهای بالا مشتریان توان خرید محصولات یا خدمات را ندارند، بنابراین میزان فروش کاهی پیدا میکند. در این مقاله استراتژیهای قیمت گذاری را به صورت کامل مورد بررسی قرار میدهیم تا با تعیین قیمت برای محصول به صورت اصولی بتوانید فروش خود را به حداکثر برسانید.
سیاست قیمت گذاری چیست؟
مشتریان هنگام خرید دو محصول مشابه، اگر طرفدار برند خاصی نباشند، به قیمت آنها نگاه میکنند و تصمیم میگیرند کدام را بخرند. بنابراین کیفیت محصول یا خدمات شما زمانی فرصت عرض اندام پیدا میکند که قیمت آن مشتری را برای خرید متقاعد کرده باشد و او استفاده از آن را شروع کند.
میدانیم قیمت، بهایی است که مشتری برای خرید یک محصول یا دریافت خدمات پرداخت میکند. بخشی از پول مشتری، صرف تهیه محصول میشود؛ این بخش را با نام هزینه میشناسیم. در این میان مفهوم دیگری نیز به نام ارزش نیز وجود دارد. ارزش منفعتی است که مشتری در ازای خرید یک محصول به دست میآورد. این منفعت به کاربرد محصول یا خدمات محدود نیست؛ اعتبار برند، تصویر برند در ذهن مشتری، خدمات پشتیبانی از محصول و… جزو ارزش یک محصول هستند.
تصور کنید من و شما هر دو تولیدکننده لوازم خانگی هستیم؛ تفاوت سیاست کاری ما این است که شما دو سال محصولات را گارانتی میکنید، اما من ضمانت یک ساله ارائه میدهم. ارزش محصول شما برای مشتری بیشتر از محصولات من است و به همین دلیل حتی اگر قیمت بیشتری هم برای آن در نظر بگیرید، احتمالا بیشتر از من فروش خواهید داشت. قیمت گذاری باید با توجه به تمام اصول و ویژگیهای یک محصول انجام شود تا در فروش نقش داشته باشد.
استراتژی های قیمت گذاری
تعیین قیمت میتواند با توجه به هزینه، ارزش محصول یا برند در ذهن مشتری و یا شرایط بازار انجام شود. برخی از استراتژیهای قیمتگذاری بسیار ساده هستند. توصیه می کنیم در این زمینه از پروداکت منیجر راهنمایی بگیرید.
به عنوان مثال کسبه قدیم، محصولی را از تولید کننده خریداری میکردند، درصدی سود از پیش تعیین شده روی آن میکشیدند و قیمت جدید را به مشتری اعلام میکردند. تولیدکنندهها هم چنین روندی داشتند، سودی که در نظر داشتند را روی هزینه تمام شده محصول میآوردند و به عمده فروش میفروختند. در این مورد از استراتژیهای قیمت گذاری، معمولا درصد سود با توجه به میانگین سودآوری صنعت تعیین میشود.
خلق استراتژی: نگاه زنجیرهوار به تدوین استراتژی
در بسیاری از مواقع به عنوان محقق، مشاور یا مدرس استراتژی با این پرسشها روبهرو هستیم: “استراتژی چگونه خلق میشود؟” “چه مسیری را باید برای دستیابی به استراتژی اثربخش طی کنیم؟” “گامهای تدوین و دستیابی به استراتژی چیست؟” بر همین اساس، بخش اعظمی از کتابهای حوزه استراتژی به تشریح فرایندها و گامهایی اختصاص یافته است که به زعم نویسندگان، مسیری کارآمد برای خلق استراتژی است. بسیاری از این فرایندها و گامها از یک روند سلسله مراتبی برای تحلیل محیط داخلی و پیرامونی پیروی کرده و با ارائه مجموعهای از ابزارها، سعی در جمعبندی تحلیلها و ارائه راهکارهایی برای دستیابی به استراتژی دارند. نکته مهم مواردیست که اغلب از قلم میافتند. این موارد شامل تعریف دقیقی از استراتژی، در نظر گرفتن یکپارچگی میان گامهای تدوین و خلق استراتژی و راهنماهایی برای بسترسازی جهت اجرای استراتژی است. در این یادداشت، به تشریح روش تدوین استراتژی با مدل بازی برد میپردازم.
کتاب بازی برد در میان کتابهای حوزه استراتژی، از جمله کتابهاییست که با رویکردی مبتنی بر پنج انتخاب کلیدی، الگویی را برای تدوین استراتژی پیشنهاد داده است که این الگو بیش از یک دهه در شرکت پیاندجی آزموده شده و پس از آن، در طیف وسیعی از شرکتهای کوچک و بزرگ محلی و بینالمللی بهکار گرفته شده است.
شرکت پیاندجی بزرگترین تولیدکننده کالاهای مصرفی در جهان است و محصولات و برندهای متعدد و نامآشنایی چون خمیر دندان کرست، پوشک پمپرز، شویندههای تاید و آریِل، لوازم اصلاح ژیلت، شامپوهای پنتن و هداندشولدرز، دستمالهای بونتی، پاککننده سوئیفر، مسواک اورالبی، عطرهای هوگوباس و دهها برند دیگر را تولید و به بازار عرضه میکند . [مشاهده لیست کامل برندهای پیاندجی]
در واقع، ترکیب درک عمیق اجرایی لافلِی از استراتژی در بالاترین سطح سازمانی یکی از شرکتهای برتر جهان به همراه نگاه آکادمیک راجر مارتین که سالها ریاست دانشکده کسبوکار راتمن را بر عهده داشته است و از همکاران نزدیک مایکل پورتر، استاد برجسته استراتژی دانشکده کسبوکار هاروارد، به شمار میرود، مدل این کتاب را به یکی از کاربردیترین و مناسبترین الگوهای تدوین استراتژی مبدل ساخته است.
اقبال جهانی به کتاب و نقدهای عمدتاً مثبت نسبت به محتوای آن نشاندهنده میزان تاثیرگذاری کتاب بازی برد در حوزه مدیریت و به طور خاص، مدیریت استراتژیک است، به طوری که این کتاب برای مدتها پس از چاپ آن در سال ۲۰۱۳ میلادی، در صدر کتابهای پرفروش آمازون در حوزه استراتژی قرار داشت و جوایز متعددی را تحت عنوان کتاب برتر از والاستریت ژورنال، فوربس، بیزنسویک و سایر نشریات و رسانههای حوزه کسبوکار دریافت کرده است. این اقبال گسترده و بازخوردهای مثبت پیرامون محتوای کتاب نشاندهنده آن است که تدوین استراتژی با مدل بازی برد در دنیای واقعی کسبوکار هم جایگاه خودش را تثبیت کرده است.
استراتژی چیست؟
شاید نخستین و مهمترین گام در کتاب بازی برد تعریف روشنی از استراتژی بر مبنای یک چارچوب نظامیافته و مدون است. از دید نویسندگان کتاب، استراتژی مترادف با کلیدواژه انتخاب است:
استراتژی مجموعهای یکپارچه از انتخابهاییست که به طور منحصربهفرد جایگاه شرکت را در صنعت مشخص میسازد و شرکت از این طریق به خلق مزیت پایدار و ارائه ارزش برتر نسبت به رقبایش میپردازد.
این مجموعه یکپارچه از انتخابها دربرگیرنده پنج جزء است:
آرمانتان برای کسب پیروزی چیست؟ هدف کسبوکار و آرمان برانگیزاننده آن.
در چه حوزهای فعالیت خواهید کرد یا زمین بازیتان کجا خواهد بود؟ حوزه فعالیتی که در آن برای دستیابی به آرمانتان تلاش میکنید.
چگونه به موفقیت دست پیدا خواهید کرد؟ روشی که با آن در زمین بازی و حوزه فعالیتتان به موفقیت میرسید.
برای کسب موفقیت به چه قابلیتهایی نیاز دارید؟ ترکیب قابلیتهایی که برای موفقیت در زمین بازی و شیوه بازی به آن نیاز دارید.
برای کسب موفقیت به چه سیستمهای مدیریتی نیاز دارید؟ سیستمهایی که قابلیتها را بالفعل ساخته و از سایر انتخابها پشتیبانی کنند.
اما این پنج انتخاب پایان راه نیستند. همانطور که در ابتدای این یادداشت بدان اشاره کردم، یکپارچگی میان گامهای دستیابی به استراتژی یکی از چالشهای اساسی در کتابهای متعدد این حوزه است. لافلِی و مارتین برای جبران این نقیصه مفهوم زنجیره یا آبشار انتخابها را مطرح کرده و این زنجیره را ابزاری برای پشتیبانی انتخابهای سطوح بالاتر از انتخابهای سطوح پایین و تقویت انتخابهای سطوح بالاتر توسط انتخابهای سطوح پایین میدانند. شکل زیر نمایی از زنجیره استراتژی در یک سازمان مفروض است.
زنجیره انتخابها و تدوین استراتژی با مدل بازی برد
در هر سازمان مجموعهای از زنجیرهای درهمتنیده فضای بحث، تبادل نظر و تصمیمگیری را فراهم میآورند. نکته مهم در یکپارچگی زنجیرههای انتخاب، نحوه ارتباط و تاثیرگذاری آنها بر همدیگر است. نویسندگان کتاب بازی برد معتقدند این ارتباط در قالب رابطهای دوسویه برقرار میشود و ممکن است در سطح شرکت، گروههای استراتژیک کسبوکار، کسبوکار و برندها مطرح شود. ارتباط میان سطوح مختلف زنجیره انتخابهای یکپارچه در شکل زیر به تصویر درآمده است.
خلق استراتژی در زنجیره انتخابهای استراتژیک
چگونه تحلیلهای مختلف را به استراتژی تبدیل کنیم؟ کتاب بازی برد در فصل هفتم چارچوبی را برای تبدیل تحلیلهای مختلف به استراتژی معرفی میکند. این چارچوب متشکل از چهار محور کلیدی صنعت، مشتریان، جایگاه نسبی و رقابت است که ابزارهای تحلیلی مختلفی در هر کدام از این محورها مورد استفاده مدیران و مشاوران قرار میگیرد. تبدیل تحلیل به استراتژی بر اساس چهار محور مورد اشاره با در نظر گرفتن پرسشهای ذیل و پاسخ بدانها در یک فرایند زنجیرهوار صورت میپذیرد:
- تحلیل صنعت:
- بخشبندی صنعت: بخشهای متمایز صنعت از حیث استراتژیک کداماند؟
- جذابیت صنعت: هرکدام از بخشهای صنعت به لحاظ ساختاری تا چه میزان جذابیت دارند؟
- مشتریان کانال توزیع (عمده): چه ویژگیهایی ارزش کانال را تعیین میکند؟
- مصرفکنندگان نهایی: چه ویژگیهایی ارزش مصرفکننده نهایی را تعیین میکند؟
- قابلیتها: چگونه از قابلیتهایمان در برابر رقبا استفاده میکنیم؟
- هزینه: چگونه از هزینههایمان در قیاس با رقبا بهرهگیری کنیم؟
- رقبا چگونه نسبت به اقدامات ما واکنش نشان خواهند داد؟
این چارچوب حاصل تجربه راجر مارتین به عنوان مشاور استراتژی در حین همکاری او با مایکل پورتر است و تاثیر الگوی پنج نیروی پورتر در آن به خوبی قابل مشاهده است، اما آنچه این چارچوب را از الگوی پنج نیروی پورتر متمایز میکند، توالی پرسشها و طبقهبندی آنها برای برقراری ارتباط میان تحلیل و انتخاب است.
اتصال تدوین استراتژی به اجرا
کتاب بازی برد صرفا دستورالعمل و سازوکاری برای تدوین استراتژی ارائه نمیدهد، بلکه پنجمین انتخاب در زنجیره انتخابهای استراتژیک به طور مشخص ناظر به بحث اجرای استراتژی و راهکارهایی برای اتصال مراحل تدوین و اجرای استراتژی است. نویسندگان کتاب در پنجمین انتخاب با تمرکز بر سیستمهای مدیریتی، به تشریح و توصیف فرایندها و مکانیسمهایی میپردازند که برای انتقال استراتژی در سطح سازمان یا ترجمه استراتژی به عمل بهکار میروند. برای مثال، نویسندگان در این بخش چارچوبی را با نام ماتریس OGSM معرفی میکنند. OGSM مخفف چهار کلمه Objectives, Goals, Strategy & Measures است که تصویر روشنی برای انتقال استراتژی به کارکنان سازمان فراهم میآورد.
انتخاب، انتخاب و باز هم انتخاب
همانطور که پیش از این اشاره کردم، انتخاب جوهره استراتژی است و مفهوم استراتژی از دید لافلِی و مارتین در پنج انتخاب مختلف معنا مییابد. تدوین استراتژی با مدل بازی برد، انتخابهای پیشروی مدیران سازمان را در یک قالب نظاممند به تصویر میکشد و مسیر حرکت مدیران از میان این پنج انتخاب را با ابزارها و روشهای آزمودهشده در شرکت پیاندجی مشخص میسازد. اما کتاب با تشریح این الگو به پایان نمیرسد! بخش پایانی کتاب اختصاص به تشریح شش دام استراتژی یا انتخابهای اشتباه دارد. این استراتژیهای اشتباه شامل استراتژی همهکاره، استراتژی دونکیشوت، استراتژی واترلو، استراتژی همهکاره، استراتژی رویاپردازانه و استراتژی روتین است که به لحاظ منطق انتخاب، نادرست هستند. بخش ضمیمه کتاب نیز نگاه دیگری به منطق انتخاب از دو منظر استراتژی رهبری هزینه و استراتژی تمایز مایکل پورتر دارد.
استراتژیِ بُرد!
چه زمان میتوانیم استراتژیهایمان را مثالهای استراتژی رهبری هزینه موفق بدانیم؟ لافلِی و مارتین معتقدند آن دسته از استراتژیها را میتوان به عنوان استراتژی برنده و موفقیتآمیز در نظر گرفت که شش نشانه ذیل را داشته باشند:
- سیستم فعالیت شرکت از سیستم فعالیت رقبا متمایز باشد
- شرکت انتخابپذیر باشد
- رقبای شرکت از فعالیتهای خودشان سود خوبی کسب کنند
- شرکت نسبت به رقبا منابع بیشتری برای سرمایهگذاری در اختیار داشته باشد
- رقبا به جای حمله به شرکت، به خودشان حملهور شوند
- مشتریان برای بهبود و ارتقای زندگیشان به شرکت چشم دوخته باشند
با بهکارگیری اصول استراتژی برد و اجرای این منطق در پیاندجی، این شرکت تحت مدیریت اِی. جی. لافلِی و مشاوره راجر مارتین در طی یک دهه به فروش دو برابری و سود چهار برابری رسیده و توانسته سبد گسترده محصولات خود را به تعداد بیشتری از مصرفکنندگان در سراسر دنیا عرضه کند. شخصاً تصور میکنم استفاده از منطق استراتژیِ بُرد که کارآمدی خود را در یکی از بزرگترین شرکتهای دنیا ثابت کرده است، میتواند روش اثربخشی برای شرکتها و کسبوکارهای ایرانی باشد.
برای مشاهده فیلمها و سخنرانیهای نویسندگان این کتاب میتوانید به وبسایت شخصی راجر مارتین یا وبسایت رسمی نسخه انگلیسی کتاب مراجعه کنید. همچنین، میتوانید این کتاب را از انتشارات آریاناقلم تهیه کنید.
Damoon
انواع استراتژی های سازمانی
الف) استراتژی های بزرگ
1. استراتژی ثبات
2. استراتژی کاهش
3. استراتژی توسعه
ب) استراتژی های سه گانه پرتر ( استراتژیهای ژنریک یا عمومی )
1. استراتژی رهبری هزینه
2. استراتژی متمایز سازی
3. استراتژی تمرکز
پ) استراتژی های چهارگانه شرکتهای ژاپنی
1. ایجاد برتری در چند بعد
2. جستجوی مناطق بی دفاع
3. تغییر شرایط درگیری و نفوذ
4. رقابت از طریق همکاریالف) استراتژی های بزرگ
1) استراتژی ثبات Stability Strategy
استراتژی ثبات به مفهوم حفظ موقعیت موجود است و در دو صورت اتفاق می افتد:
شرکت وضعیت مناسبی داشته و تهدید خاصی در آینده متوجه آن نمی باشد
امکانات و منابع لازم جهت توسعه سازمان موجود نیستند یا زمان و شرایط محیطی اجازه آن را نمی دهد.
2) استراتژی کاهش Retrenchment Strategy
در حالتی که بنا به هر دلیلی شرکت درصدد کاهش حجم فعالیتهای موجود باشد، از این استراتژی استفاده می شود. انتخاب این استراتژی نشانگر ضعف نیست، بلکه به علت تغییر اولویتها می توان تخصیص منابع را از محصول دارای اولویت کمتر به اولویت بیشتر منتقل نمود.
3) استراتژی توسعه Expansion Strategy
بر خلاف استراتژی کاهش بوده و در شرایطی است که شرکت به دنبال افزایش و گسترش فعالیتهای موجود باشد.ب) استراتژی های سه گانه پرتر ( عمومی، ژنریک )
1) استراتژی رهبری هزینه (Cost Leadership )
هدف از این استراتژی برتری در رقابت از طریق تولید محصول با کمترین هزینه ممکن نسبت به رقبا می باشد. بدین منظور روش پیشنهادی پرتر تولید در حجم زیاد و با قیمت کم که اصطلاحاً آنرا اقتصاد مقیاس( Economy of Scale ) می نامند، می باشد.
در این استراتژی شرکت اقدام به تولید و عرضه محصولات استاندارد می کند که بهای تمام شده هر واحد برای مشتری کاهش یابد.
عوامل مؤثر در استراتژی رهبری هزینه
• محصول غیر تجملاتی و ساده
• سادگی طراحی محصول
• کنترل مواد خام
• هزینه کم نیروی کار
• کمک های دولت
• مزیت محل جغرافیایی
• نوآوری در تولید
• اتوماسیون
• خرید دارائیهای ارزان قیمت
• کاهش هزینه سربار
• صرفه جویی ناشی از منحنی تجربه
• صرفه جویی ناشی از تولید در مقیاس
2) استراتژی متمایز سازی ( Differentiation )
کسب برتری رقابتی از طریق تولید محصولی که از دیدگاه مشتریان در مقایسه با محصولات مشابه منحصر به فرد و دارای خصوصیات ویژه باشد.
مقصود از استراتژی متمایز ساختن محصول ، این است که محصولات و خدماتی عرضه شود که در صنعت مورد نظر به عنوان محصول یا خدمتی منحصر بفرد تلقی شوند و به مشتریانی عرضه شود که نسبت به قیمت حساسیت چندان زیادی نشان نمی دهند.
عوامل مؤثر در استراتژی متمایز سازی
• کیفیت محصول
• قابلیت اعتماد محصول ( Reliability )
• حفظ حق الامتیاز ( Patent Rights )
• نوآوری محصول
• خدمات جنبی
• خصوصیات ویژه محصول
• خدمات
• نام و علامت تجاری
• کانالهای توزیع ویژه
3) استراتژی تمرکز (Focus )
تمرکز در بخش معینی از بازار برای محدود کردن دامنه فعالیت. با محدود شدن دامنه فعالیت، امکان متمرکز کردن منابع میسر شده و یک برتری رقابتی نسبت به رقبا بدست می آِید.
مقصود از متمرکز کردن توجه بر محصولات و خدمات خاص این است که نیازهای گروه های کوچکی از مصرف کنندگان تأمین شود.
عوامل مؤثر در استراتژی تمرکز
• تنوع بسیار کم در محصولات
• بازار محدود و معین
• حوزه جغرافیایی محدود فعالیت
• تحقیق و توسعه تمرکز یافته بر روی یک محصولپ) استراتژی های چهار گانه شرکتهای ژاپنی
1) ایجاد برتری در چند بعد
برای مثال همزمان در ابعاد کاهش هزینه، بهبود کیفیت، قابلیت اعتماد، فرآیند تولید متمرکز و اعتبار علامت تجاری خود را توانمند ساختن.
2) جستجوی مناطق بی دفاع
شناسایی خلاءهای بازار رقابت که به علت عدم حضور رقبا رها شده است.
3) تغییر شرایط درگیری و نفوذ
مانند استاندارد کردن محصولات خود، فروش از طریق کانالهای توزیع ویژه که برای رقبای دیگر قابل دسترسی نباشد.
4) رقابت از طریق همکاری
برای مثال همکاری تنگاتنگ با بانک، یا تأمین کنندگان مواد و قطعات و . که معمولاً منجر به ایجاد مجتمع های صنعتی یا تجاری ( Conglomerate ) می گردد.نمونه پروپوزال دیجیتال مارکتینگ به همراه محاسبه هزینه ها
ایجاد و مدیریت یک پروپوزال دیجیتال مارکتینگ می تواند یک چالش بزرگ برای بسیاری از مشاغل، به ویژه آنهایی که کارمندان و منابع محدودی دارند، باشد.
برای این نوع تیم ها، برون سپاری دیجیتال مارکتینگ خود به یک آژانس می تواند مفید باشد.
این امر به سازمانها امکان میدهد تا به کارشناسانی دسترسی داشته باشند که میتوانند تلاشهای دیجیتال مارکتینگ خود را انجام دهند، همچنین به فناوری و ابزارهای فوقالعادهای برای برتری آنها نسبت به رقبا میدهد.
پیدا کردن آژانس مناسب برای کسب و کار شما می تواند یک فرآیند دشوار باشد، اما ارزش نتایجی را دارد که در پایان در انتظار شماست.
اکثر رهبران تجارت و بازاریابی می دانند که باید دیجیتال مارکتینگ را به عنوان بخشی از برنامه های رشد کسب و کار خود بگنجانند: مواردی مانند وبلاگ نویسی، بازاریابی ایمیلی، رسانه های اجتماعی، تبلیغات پولی و توسعه وب سایت.
آنها اغلب در حال انجام تکههایی از آن هستند، بسته به مهارتها، منابع و بودجه در دسترس برای انجام کار، اما شکافهای موجود در استراتژی میتواند باعث ایجاد رویکردی غیرمستقیم شود که بازده بالقوه سرمایهگذاری را کاهش میدهد.
موثرترین رویکرد سازگار و جامع است. در اینجا نمونه ای از یک برنامه دیجیتال مارکتینگ یکپارچه طراحی شده است که به طور مداوم آگاهی را افزایش می دهد، دنبال کنندگان ایجاد می کند، سرنخ ایجاد می کند و به فروشندگان کمک می کند تا به اهداف خود برسند.
من همچنین مثالی از این که چقدر هزینه دارد و چگونه می توانید یک بودجه واقعی برای سازمان خود مثالهای استراتژی رهبری هزینه ایجاد کنید اضافه کردم. آن را بررسی کنید، و اگر بازخورد دارید یا میخواهید برخی از موفقیتهای دیجیتال مارکتینگ خود را به اشتراک بگذارید، لطفاً در زیر نظر دهید.
“آینده چیزی نیست که ما وارد آن شویم. آینده چیزی است که ما خلق می کنیم.”
پروپوزال دیجیتال مارکتینگ بر اساس اهداف و اهداف منحصر به فرد هر شرکت است. چه چیزی را می فروشید و چه کسانی را می فروشید تا فعالیت های مورد نیاز برای رسیدن به نتایج خوب را دیکته کنید. در طرح دیجیتال مارکتینگ زیر، شرکت نمونه سه هدف دارد که میخواهد به آن دست یابد:
- جلسات فروش بیشتری داشته باشید: گفتگوهای بیشتری با خریداران هدف داشته باشید که شروع به جستجوی راه حل می کنند.
- خط لوله فروش بزرگتری ایجاد کنید: با تبدیل مکالمات بیشتر به فرصت های فروش، فروش را پیش ببرید.
- و معاملات بیشتر را سریعتر ببندید: به مشتریان بالقوه کمک کنید تا به سرعت بر مخالفت ها غلبه کنند و تصمیم خرید بگیرند.
معیارها و استانداردهای مسئولیت پذیری برای اهداف شما ضروری هستند، بنابراین شما دید روشنی از آنچه موفقیت به نظر می رسد دارید. معیارهای موفقیت برای شرکت نمونه مثالهای استراتژی رهبری هزینه ما عبارتند از:
- گفتگوهای فروش جدید را از 10 به 50 و سرنخ های جدید را از 3 به 15 افزایش دهید.
- خط لوله فروش را از 5 میلیون دلار به 10 میلیون دلار افزایش دهید
- معاملات جدید در ماه را از 1 به 3 افزایش دهید و چرخه فروش را از 90 به 60 روز کوتاه کنید.
این شرکت از تاکتیک های دیجیتال مارکتینگ برای دستیابی به اهداف خود با تمرکز قوی بر محتوای دیجیتال استفاده خواهد کرد. محتوا به صورت دوگانه برای مارکتینگ برای افزایش آگاهی و تعامل، و فروش برای ایجاد روابط و هدایت فرآیند تصمیمگیری خریداران، و در نتیجه مشتریان جدید استفاده میشود.
بیایید به جزئیات طرح، از جمله بودجه مرتبط و منابع مورد نیاز برای انجام کار بپردازیم.
نمونه طرح کامل دیجیتال مارکتینگ
استراتژی و مشاوره (جلسات هفتگی)
مدیر مارکتینگ یا تیم مارکتینگ برون سپاری شده نیاز به سرمایه گذاری مستمر برای بررسی تجزیه و تحلیل ها و گزارش ها، توسعه برنامه های استراتژیک و ملاقات منظم با سهامداران کلیدی برای انتشار اطلاعات و حفظ پروژه را دارد.
طراحی سایت رشد محور (1 صفحه در ماه)
وب سایت مرکز کلیه فعالیت های فروش و بازاریابی است.
این چیزی نیست که بتوانید تنظیم کنید و فراموش کنید.
شرکت نمونه به طور مداوم سایت خود را با کار بر روی یک صفحه وب در ماه با ایجاد یک صفحه جدید یا به روز رسانی طراحی، کپی یا عملکرد صفحه موجود، بهبود و ارتقا می دهد.
نسل اصلی (هر ماه یکبار یک صفحه فرود منتشر کنید)
مشتریان بالقوه دوست دارند در طول فرآیند فروش خودآموزی کنند.
این شرکت کتابهای الکترونیکی، وبینارها، مقالات، یا سایر محتوای قابل دانلود یا کمپینهای تعاملی ایجاد میکند تا به سؤالات یا نگرانیهای مشتریان احتمالی در حین حرکت به سمت تصمیم خرید، رسیدگی کند.
هدف این است که هر ماه یکبار یک کمپین نسل جدید راه اندازی شود.
وبلاگ نویسی (1 در هفته)
مقالات وبلاگ برای افزایش ترافیک وب سایت، بهبود سئو و جذب مشتریان احتمالی با وب سایت شما ضروری هستند.
این شرکت هر هفته یک مقاله جدید آموزشی یا خبری صنعتی بهینه سازی شده منتشر می کند.
بازاریابی ایمیلی (1 در هفته)
برقراری ارتباط منظم با مشتریان و مشتریان بالقوه برای ایجاد روابط ضروری است.
می دانید چه می گویند – دور از چشم، دور از ذهن! یک ایمیل هفتگی به لیستهای هدف به فروشندگان و بازاریابان کمک میکند تا سرنخها را پرورش دهند، مشتریان را درگیر نگه دارند، فرصتهای جدید را پیدا کنند و معاملات را سریعتر ببندند.
رسانه های اجتماعی (15 دقیقه + / روز)
فعال بودن در رسانه های اجتماعی به فروشندگان و بازاریابان کمک می کند تا دامنه دسترسی خود را افزایش دهند، ترافیک بیشتری را به وب سایت هدایت کنند و مشتریان بالقوه را پیدا کنند و با آنها ارتباط برقرار کنند.
طرح نمونه شرکت شامل پستهای روزانه در رسانههای اجتماعی برای تبلیغ کمپینهای بازاریابی مختلف و محتوای نظارتی مرتبط است.
آنها همچنین استراتژی های تعامل را برای یافتن و ارتباط با مشتریان بالقوه، سرنخ ها و مشتریان اجرا خواهند کرد.
تبلیغات پولی
هدف قرار دادن گروههای تقسیمبندی شده با تبلیغات پولی که محتوای با کیفیت را ترویج میکنند، به فروشندگان و بازاریابان کمک میکند تا به سرعت دسترسی خود را به مشتریان بالقوه جدید گسترش دهند و ترافیک وبسایت را افزایش دهند.
شرکت نمونه حداکثر سه تبلیغ در ماه را برای تبلیغ کمپین های مختلف تولید سرنخ مدیریت خواهد کرد.
فعال سازی فروش
تراز فروش و بازاریابی برای به دست آوردن بازگشت سرمایه (ROI) خوب ضروری است.
این طرح شامل کمک به فروشندگان در نوشتن اسکریپتهای فروش و الگوهایی است که با کمپینهای دیجیتال مارکتینگ، امتیازدهی به سرنخ و توسعه فهرست همسو باشد.
بهینه سازی موتور جستجو
همه چیز در مورد جستجو است! سئوی داخلی، خارج از صفحه و فنی، دایرکتوری ها و نقل قول ها، و لینک بیلدینگ – همه اینها در برنامه گنجانده شده است تا اطمینان حاصل شود که شرکت فرصت خود را برای رتبه بندی کلمات کلیدی و عبارات هدف خود به حداکثر می رساند.
بازاریابی مشترک
یکی از سریعترین راهها برای روبرو شدن با مشتریان بالقوه جدید و تبدیل آنها به سرنخ، مشارکت با شرکتهایی است که رقیب مستقیم شما نیستند، اما مخاطبان مشابهی دارند.
زمان به یافتن اینفلوئنسرها، ایجاد روابط با آنها و ایجاد برنامه های هم افزایی برای بازاریابی مشترک اختصاص خواهد یافت.
کل ساعت سرمایه گذاری ماهانه: تقریباً 135
در اینجا یک نمایش گرافیکی از طرح است. برای ذخیره کلیک راست کنید.
الزامات اجرای موفقیت آمیز دیجیتال مارکتینگ
یک برنامه فقط به اندازه توانایی شما برای اجرای آن خوب است. سه شرط برای اجرای موفق وجود دارد:
- یک پایه قوی: برای مثال، اگر پروفایل رسانههای اجتماعی ندارید، نمیتوانید در شبکههای اجتماعی فعالیت کنید، و اگر فهرست بدی دارید، نمیتوانید ایمیل بفرستید. اطمینان حاصل کنید که همه چیزهایی را که برای انجام کارها به طور موثر و سازنده نیاز دارید در اختیار دارید.
- افراد ماهر: یک نفر نمی تواند همه این کارها را انجام دهد. اگر نگوییم غیرممکن است، یافتن فردی که در همه چیز برتر باشد دشوار خواهد بود: تجزیه و تحلیل داده ها، برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت پروژه، نوشتن محتوا، سئو، طراحی گرافیکی، بازاریابی ایمیلی، مدیریت پایگاه داده، فروش و طراحی وب سایت، توسعه و کدنویسی. . مطمئن شوید که افراد آگاه و ماهر برای ایفای این نقش ها دارید.
- پول و زمان: این طرح نیازمند فناوری، منابع و افراد برای انجام کار است. همه چیز هزینه دارد و زمان می برد – آیا ارزشش را دارد؟ من در حال حاضر شما را با معادله ROI خسته نمیکنم، اما وقتی به آن میرسیم، ریاضیات است. چقدر باید بفروشید تا بازدهی سودآوری از سرمایه خود داشته باشید؟
بودجه دیجیتال مارکتینگ پیش بینی شده
وقتی صحبت از پول شد، احتمالاً تعجب می کنید که طرح نمونه چقدر هزینه دارد.
اکثر آژانس ها بین 125 تا 250 دلار در ساعت دریافت می کنند.
بودجه پیش بینی شده برای انجام همه چیز در لیست 175 تا 250 هزار دلار در سال خواهد بود که شامل افراد، فناوری و هزینه تبلیغات می شود.
به طور متوسط، شرکت ها بین ۷ تا ۱۱ درصد از کل درآمد شرکت را صرف بازاریابی می کنند.
این بدان معناست که یک شرکت با درآمد سالانه حدود 1.6 میلیون دلار باید بتواند یک طرح جامع مانند این را تهیه کند.
استراتژی های کاهش هزینه دیجیتال مارکتینگ
- دیجیتال مارکتینگ کمتری انجام دهید
اگر یک شرکت 500 هزار دلاری هستید، سطح سرمایه گذاری شما ممکن است بیش از 60 هزار دلار باشد. این بدان معناست که طرح دیجیتال مارکتینگ و مثال بودجه ای که در بالا توضیح دادم دور از دسترس خواهد بود.
اما – اگر یک کسب و کار کوچک هستید و نمی توانید این همه دیجیتال مارکتینگ را انجام دهید، راه هایی برای کاهش قیمت وجود دارد.
میتوانید تعداد وبلاگها، ایمیلها، پستهای رسانههای اجتماعی و پیشنهادات محتوایی را که ارائه میدهید کاهش دهید یا در غیر این صورت بازاریابی کمتری انجام دهید.
شما همچنان می توانید همان دستور کار را داشته باشید، فقط ممکن است انجام آن بیشتر طول بکشد.
2. همه را درگیر کنید!
یا میتوانید یک متخصص استخدام کنید تا تیم داخلی خود را در مورد فعالیتهای مختلف آموزش دهد و حجم کار را بین افراد زیادی پخش کند.
در اینجا دو تا از بهترین راهها برای کاهش هزینههای دیجیتال مارکتینگ و ایجاد تجربه مشتری بهتر به طور همزمان وجود دارد، اما نیاز به تغییر فرهنگ دارد:
- همه وبلاگ می نویسند: تا جایی که ممکن است افراد زیادی را در سازمان خود آموزش دهید که وبلاگ نویسی کنند. به این ترتیب، شما در مورد کل تجربه مشتری می نویسید، به رهبران فکری صنعت مورد اعتماد تبدیل می شوید، و جریان ثابتی از مقالات از دیدگاه های مختلف دارید. مشتریان و مشتریان بالقوه وقتی سوالی دارند یا نیاز به کمک دارند می دانند کجا باید بروند. و هرچه افراد بیشتری درگیر شوند، هر فرد کمتری باید انجام دهد.
- همه اجتماعی می شوند: یک استراتژی رسانه اجتماعی در سطح سازمان ایجاد کنید. نقش ها، مسئولیت ها، سیاست ها و انتظارات را به وضوح تعریف کنید. می دانید چه می گویند: دست های بسیار سبک کار می کنند.
انتظار این نیست که همه یک وبلاگ نویس خبره یا استاد رسانه های اجتماعی باشند.
شما همچنان به یک رهبر برای نظارت بر استراتژی و عملیات، مدیریت پروژه ها، مربیگری، آموزش، آموزش و حفظ ارزش و کنترل کیفیت نیاز دارید.
اما اگر افراد درون سازمان بتوانند دانش، تخصص و بینش صنعت خود را به اشتراک بگذارند، این کار را برای بازاریابان آسانتر و سریعتر میکند تا محتوای خوب را به مخاطبان هدف مثالهای استراتژی رهبری هزینه شما ادامه دهند.
نتیجه
حضور دیجیتال شما شبیه به فروشگاه فیزیکی شماست.
این مکانی است که در آن مشتریان «وارد میشوند» و درباره شما یاد میگیرند و میبینند که چه چیزی برای ارائه دارید.
این اولین جایی است که اکثر مشتریان شما را پیدا می کنند. و اگر فروشگاه فیزیکی ندارید، این تنها جایی است که مردم شما را پیدا خواهند کرد!
به همین دلیل است که سرمایه گذاری روی حضور دیجیتالی که یافتن آن آسان، آموزنده، مفید و استفاده آسان است، بسیار مهم است.
با این حال، دانستن اینکه چگونه دلارهای دیجیتال مارکتینگ خود را سرمایه گذاری کنید می تواند چالش برانگیز باشد.
کارهای بسیار زیادی وجود دارد که می توانید انجام دهید؛ می تواند طاقت فرسا باشد.
برای ایجاد یک برنامه و بودجه دیجیتال مارکتینگ واقع بینانه، یک قدم به عقب بردارید و به کارهایی که در گذشته انجام دادهاید نگاه کنید، چه چیزی کارآمد است و چه کار نمیکند و به دنبال فرصتهایی برای رشد باشید.
داده ها و تجزیه و تحلیل خوب به شما کمک می کند تا مطمئن شوید که پول را در مناطقی خرج می کنید که بالاترین بازده سرمایه گذاری را برای سازمان شما دارد.
دیدگاه شما