نسبت ریسک به ریوارد (سود به ضرر) چیست؟
بعضی سرمایهگذاران بدون توجه به ریسک سرمایهگذاری مبالغ زیادی را از دست میدهند؛ اگر شما هم جزو این افراد هستید یا به تازگی میخواهید سرمایهگذاری کنید با ما همراه باشید چون در این مطلب به بررسی نسبت ریسک به ریوارد(R/R)، نحوه محاسبه آن و معرفی راهی امن برای سرمایهگذاری میپردازیم و شما با خواندن این مطلب میتوانید با آگاهی بیشتری سرمایهگذاری کنید.
مسیر مقاله
مفهوم ریسک به ریوارد
مفهوم ریسک به ریوارد یکی از اساسیترین مفاهیم برای انجام معاملات است که تریدر با استفاده از آن معاملات خود را جوری تنظیم و فیلتر میکند که امید داشته باشد و به اندازه توانش خطر کند. حال این به چه معنا است؟ بگذارید با یک مثال برای شما توضیح دهم:
هر فردی توان تحمل مقدار خاصی خطر را دارد، مثلا ممکن است شما نسبت به سفر شبانه در جنگل حس خطر نکنید ولی همین کار بهنظر دوستتان خطرناک باشد و این یعنی هر فرد با توجه به ویژگیهای مختلفی که دارد باید میزان پذیرش ریسک را در خود بسنجد و نسبت به میزان پذیرش خود تصمیم بگیرد.
از سمت دیگر ممکن است دوست شما در ازای دریافت مبلغی مشخص حاضر باشد این کار را انجام دهد ولی کمتر از آن خیر، چرا که هر نفر حاضر است به نسبت ریسکی که میپذیرد مقدار پاداش معینی دریافت کند
بدیهی است که تصمیمات ما به راحتی تصمیم سفر شبانه به جنگل نیستند! در سرمایهگذاری نیز نسبت ریسک به ریوارد از مفهوم همین مثال پیروی میکند: به زبان ساده مفهوم این نسبت، احتمالی است که یک سرمایهگذار میدهد که بهازای هر ریال ریسکی که در سرمایهگذاری میکند، چقدر میتواند سود به دست آورد.
نسبت ریسک به ریوارد را چگونه محاسبه کنیم؟
با فرض اینکه شما تریدر ماهری هستید و پوزیشن مشخصی دارید؛ حدضرر (Stop Loss) شما حدفاصل پوزیشن فعلی شما با سطح مشخصی از قیمت است که قصد دارید برای جلوگیری از ضرر در صورتی که قیمت رمزارز مورد نظرتان به آن رسید بفروشید. در مقابل حدسود (Take Profit) حدفاصل موقعیت الان شما با سطحی از قیمت است که برنامه دارید در صورت رسیدن سود شما به آن سطح سرمایه خود را خارج کنید.
حال با توجه به اینکه تعریف حد سود و حد ضرر را میدانید؛ به دست آوردن نسبت ریسک به ریوارد ساده است چون این نسبت همان نسبت حد ضرر به حد سود میباشد. به بیان دیگر شما حداکثر ریسک خود را بر سود خالص هدف تقسیم میکنید. هرچه این نسبت به صفر نزدیکتر باشد ریسکی که از معاملاتتان انتظار دارید کمتر میشود؛ بهتر است این نسبت در معاملاتتان بیشتر از یک نباشد.
چرا نسبت ریسک به ریوارد مهم است؟
نسبت ریسک به ریوارد از ابزارهای مهم معاملهگری میباشد و برای اینکه تریدر بهتری باشید نیاز دارید که از این ابزار استفاده کنید زیرا شاخصهای مهم در همهی استراتژیهای مالی است. سوال اینجاست که آیا همه افراد توان این کار را دارند و میتوانند حد سود، حد ضرر و نسبت ریسک به ریوارد را به صورت بهینه تعریف کنند؟ آیا همه میتوانند تریدرهای ماهری باشند؟ با توجه به اینکه افراد درگیریهای متفاوتی دارند امکان اینکه خودشان بتوانند همهی شاخصها را یاد بگیرند و تریدر ماهری بشوند کم است؛ پس چه راهی برای فردی که قصد دارد در کریپتوکارنسی سرمایهگذاری کند وجود دارد ؟
کپیتریدینگ، راهی برای پیدا کردن نسبت ریسک به ریوارد بهینه
برای هرگونه سرمایهگذاری و معاملهگری شما باید بدانید که به چه میزان توان ریسک کردن دارید و بعد از آن اگر تریدر ماهری نیستید و وقتش را ندارید که تریدر ماهری شوید از تجربه افراد با ماهر این حوزه استفاده کنید.
پلتفرم کپیتریدینگ دارایا این امکان را به شما میدهد که پشت دست تریدرهای خبره، ترید کنید کافیست میزانی که میخواهید ریسک کنید را تشخیص دهید و بعد از بین سبدهای دارایا، سبد و تریدر مورد نظر خود را پیدا کنید و شروع به سرمایهگذاری کنید.
بهینه سازی نسبت ریسک به بازده (R/R)
مطالب بسیاری در مورد نسبت ریسک به ریوارد یا همان R/R در مقالات مختلف و همچنین در مورد تعیین بهترین این نسبت قبل از ورود به معامله گفته شد، اما در این مقاله ما قصد داریم تا شما را با ذکر چند مثال، با بهینه کردن این نسبت در استراتژیهای مختلف برای تبدیل شدن به یک استراتژیست حرفهای آشنا کنیم.
دلیل بهینه سازی این نسبت به این خاطر است که تعادل بین این دو نسبت ایجاد شود و این دو در وضعیت نرمال خود قرار بگیرند تا از این محل به سیستم آسیب نرسد. این تصور که هرچه پاداش بزرگ تر از ریسک باشد، در دراز مدت نشانگر حرفه ای بودن معامله گر است اشتباه محض بوده و نشان از عدم پختگی معامله گر دارد.ممکن است موقع طراحی سیستم، عددی را به عنوان حد سود تعیین کنیم و ارتباطی بین نسبت سود به زیان ایجاد کنیم. مثلا زمان ورود به بازار هر جا حد زیان تعیین کردیم، دو برابر آن حد سود بگذاریم، یا سه برابر یا هر مقداری. اما اینکه کدامیک از اینها میتواند حد سود بهینه باشد نیاز به بهینه سازی R/R دارد، بگذارید با مثالی با مفهوم بهینه سازی این نسبت بیشتر آشنا شویم.فرض کنید سه معامله گر بر مبنای تئوری امواج الیوت، در انتهای موج چهارم با یک ساختار مشخص از قبل تعریف شده اقدام به معامله میکنند به طوری که روش تشخیص موج چهارم برای هر سه معامله گر یکسان است و هر سه موقعیت های معاملاتی شان مشابه است.
بنابراین ما یک سیستم داریم که قالب و ساختارش برای سه معامله گر یکی است، روش ورودها هم یکسان است. حتی بخش خروج از معامله در زیان هم یکسان است و حد زیانها را در یک نقطه تنظیم میکنند، تنها فرق این سه معامله گر در حد سود است (پلن خروج از معامله در سود). طبق جدول حد سودهای هر یک از سه معامله گر نسبتی از حد زیان تعیین شده و با توجه به یک تستی که در تعداد زیادی معامله انجام شد به نتایجی رسیدیم که در جدول آورده شده است.
همانطور که در جدول مشخص است، سه معامله گر در یک قالب سیستمی مشابه، با سیستم ورود یکسان و حتی سیستم خروج در زیان یکسان و صرفا اختلاف در سیستم خروج در سودشان این داده ها برایشان تولید شد.
چنانچه برای محاسبه عملکرد سه معامله گر روی 100 موقعیت معاملاتی اعمال کنیم. در صورتی که ریسک هر معامله ۱٪ فرض شود، خروجی به این شکل خواهد بود.
✓ معامله گر اول R/R را 1 به ۰/۴ در نظر گرفته بود و در ۱۰۰ معامله به بازدهی خالص ۲۳٪ رسید.
✓ معامله گر دوم R/R را 1 به ۱/۲ در نظر گرفته بود و به بازدهی خالص ۴۱٪ رسید.
✓ معامله گر سوم نیز در ۱۰۰ معامله با R/R معادل 1 به 3 به بازدهی خالص ۲۴٪ رسید.
همانطور که ملاحظه می شود از R/R معادل 1 به ۰/۴ وقتی به سمت 1 به ۱/۲ رفتیم بازدهی بیشتر شد اما هنگامی که از R/R معادل 1 به ۱/۲ به سمت 1 به ۳ نحوه محاسبه نسبت ریسک به پاداش رفتیم بازدهی کمتر شد. این موضوع نشان میدهد که به احتمال قوی بهینه ترین R/R حول و حوش 1 به ۱/۲ است که مجدد با سعی و خطا و تست کردن اعداد دیگر حول ۱/۲ میتوان R/R بهینه را استخراج کرد. یک استراتژیست، وقتی سیستمی را طراحی میکند در ابتدا با یک فرض اولیه حد سود و زیان را در آن قالب سیستمی تعریف میکند ولی لزوما آن چیزی که در ابتدا تعریف شد، نسبت R/R بهینه نیست.
بنابراین تا اینجا متوجه شدیم هر چه ریوارد بزرگتر از ریسک باشد لزوما بهترین نتیجه را نخواهد داد و برای هر سیستم معاملاتی نیازمند یک ریسک به ریوارد بهینه هستیم. مثالی که زده شد برای یک سیستم معاملاتی واحد بود که بخش قابل توجهی از سیستم سه معامله گر یکسان بود حال میخواهیم یک وجه دیگر که باید در سیستم ها لحاظ شود را مطرح کنیم و آن فدا کردن پارامترهای مؤثر است. فرض کنید یک سیستم اولیه A داریم که پس از شکسته شدن خط روند نزولی اقدام به خرید میکند و بررسی کردیم (فرضی) که R/R بهینه برای این روش 1 به ۱/۵ است. یعنی اگر حد زیان را زیر آخرین کف تعیین کردیم، ۱/۵ برابر فاصله قیمت خرید تا حد زیان را به عنوان حد سود در نظر بگیریم.
با این شرط در نظر بگیرید که در یک دوره یک ساله از ۱۰۰ موقعیت معاملاتی، ۶۵٪ موقعیت ها به سود و ۳۵٪ موقعیت ها با حد زیان بسته شود. (برای سهولت در محاسبه، حد زیان زمانی در نظر گرفته نشده است) بنابراین با نسبت R/R معادل 1 به ۱/۵ سود نهایی ۶۲/۵ خواهد بود. حال شخص برای بالا بردن احتمال موفقیت در معامله یک فیلتر واگرایی نیز به سیستم خود اضافه میکند، یعنی در صورت شکست خط روند و وقوع واگرایی با همان نسبت حد سود و زیان، وارد معامله می شود. همانطور که مشخص است، تنها فرق سیستم در فیلتر واگرایی است. طبق بررسی ها به این نتیجه رسیدیم که سیستم دوم (B) نرخ بردش ۷۵٪ است. در حالی که سیستم اول (A) نرخ بردی معادل ۶۵٪ داشت. مفروضات دو سیستم A و B در یک جدول بدین شکل است:
هر دو سیستم نسبت های R/R یکسان دارند. مدل ورود و حد زیان و حد سودشان نیز یکسان است. اما فرق سیستم دوم با سیستم اول اضافه شدن یک فیلتر است که باعث شد نرخ برد معاملات از ۶۵٪در سیستم اول به ۷۵٪ در سیستم دوم برسد. اما اتفاق مهمی که افتاد این بود که در سیستم اول ۱۰۰ موقعیت معاملاتی در یک بازه زمانی مشخص تولید شد و در همان بازه زمانی سیستم دوم تنها ۶۰ موقعیت معاملاتی تولید کرد و این باعث شد سود خالص معامله گر A معادل ۶۲.۵٪ باشد و این رقم برای معامله گر B معادل ۵۲.۵٪ باشد. باید دقت نمود که نباید صرفاً بالا رفتن نرخ برد را ملاک قرار دهیم و تصور کنیم که اگر سیستم نرخ برد بالاتر داشته باشد سود نهایی نیز بیشتر است.
" گاهی لازم است تمرکز یک سیستم روی R/R باشد که عدد ریوارد بزرگ تری داشته باشیم، گاهی باید تمرکز در نرخ برد باشد و گاهی هم تعداد سیگنالها. ایجاد یک بستر مناسب برای یکپارچه سازی توازن بین این سه گزینه جزو قابلیتهای توانمندسازی سیستم از سوی یک استراتژیست حرفهای میباشد و هنر یک معاملهگر مدیریت این سه گزینه است. "
آموزش روش های مدیریت ریسک و سرمایه در بازار ارز دیجیتال
ریسک به معنای احتمال رخداد اتفاقات منفی در فعالیتهای شما و بخشی از ترید و معامله در بازار رمز ارزهاست. ریسک شانس ایجاد یک خروجی نامطلوب در معامله است که ضرردهی را به دنبال دارد. مثلا، ریسک 50 درصدی در یک پوزیشن شورت (فروش) به معنای احتمال 50 درصدی افزایش قیمت بیت کوین و ضرر شماست. بنابراین برای جلوگیری از چنین اتفاقی، باید با انواع ریسک و استراتژیهای مدیریت آن در بازار ارز دیجیتال آشنا بوده و روش های مدیریت سرمایه را آموزش ببینید.
انواع ریسک در بازار ارز دیجیتال
در تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) هدف یافتن بهترین نقاط ورود و خروج در بازار است. اما پیش از سرمایهگذاری در بازارهایی مانند ارز دیجیتال که نوسان بسیار بالایی دارند، ابتدا باید با روشهای مدیریت ریسک و سرمایه آشنا شوید. بنابراین پس از یادگیری نحوه مقابله با ریسک، آموزش تحلیل تکنیکال به شما در انجام یک ترید موفقیتآمیز کمک میکند.
بازار رمز ارزها در معرض انواع ریسکهای مالی قرار دارد:
- ریسک اعتباری (Credit Risk): این نوع ریسک بر پروژههای کریپتویی تاثیرگذار است. ریسک اعتباری در واقع احتمال ناکامی تیم توسعه یک پروژه در انجام تعهدات خود در زمان مقرر است. این نوع ریسک بیشتر در سرقت و کلاهبرداری بازار رمز ارزها نمود پیدا میکند. یک نمونه خوب در این رابطه، هک صرافی بایننس در سال 2018 بود که به سرقت 40 میلیون دلار انجامید.
- ریسک حقوقی و قانونی (Legal Risk): ریسک حقوقی به احتمال رخداد یک رویداد منفی در رابطه با قوانین حقوقی و نظارتی اطلاق میشود. مثلا، ممنوعیت ترید ارزهای دیجیتال در یک کشور از این نوع است. یک مثال عملی از ریسک حقوقی مربوط به زمانی است که ایالات تگزاس و کارولینای شمالی دستور توقیف و توقف فعالیت صرافی رمز ارزی بیتکانکت (Bitconnect) را به جهت شبهات کلاهبرداری بودن آن صادر کردند.
- ریسک نقدینگی (Liquidity Risk): ریسک نقدینگی در بازار ارز دیجیتال به شانس عدم توانایی یا ناتوانی یک تریدر در تبدیل پوزیشن خود به ارزهای فیات (دلار، ین، پوند، یورو و…) اطلاق میشود.
- ریسک بازار (Market Risk): ریسک بازار به معنای شانس افزایش یا کاهش قیمت یک رمز ارز برخلاف پوزیشن باز شماست.
- ریسک عملیاتی (Operational Risk): ریسک عملیاتی به احتمالی اطلاق میشود که معاملهگر نتواند ترید، واریز یا برداشت انجام دهد.
- ریسک امنیتی و فناوری (Technology and Security Risk): بلاک چین پشت رمز ارزها بهعنوان یک دفترکل توزیعشده عمل میکند. در شبکههایی مانند بیت کوین که از اثبات کار (PoW) استفاده میکنند، مصرف بالای انرژی توسط ماینرها میتواند تهدیدی بر پذیرش گسترده آن باشد.
- ریسک حضانتی (Custody Risk): حضانت رمز ارزها از طریق والتهای سرد یا گرم انجام میشود. با این وجود، امکان هک یا از دست دادن دسترسی به آنها نیز وجود دارد.
- ریسک صرافی (Exchange Risk): مواردی همچون بسته شدن حساب، قطعی سرور، دستکاری قیمت، سوق قیمت به استاپ لاس و مشکلات اتصال از جمله خطرات مربوط به صرافیهای ارز دیجیتال هستند.
- ریسک لوریج (Leverage Risk): لوریج و اهرم ابزاری است که در مقایسه با اندازه حساب، قدرت خرید بیشتری به تریدرها میدهد. از لوریج میتوان برای گرفتن پوزیشنهای بزرگتر استفاده کرد. این یعنی مثلا در هنگام ترید با لوریج 100 برابر، شما میتوانید درآمدتان را تا 100 برابر افزایش دهید. اما دقت داشته باشید که ریسک از دست دادن سرمایه نیز به همین اندازه بالاست.
انواع استراتژی های مدیریت ریسک و سرمایه در بازار ارز دیجیتال
بهعنوان یک قاعده کلی باید بدانید که «هیچگاه نباید بیشتر از آنچه توانش را دارید ریسک کنید». با توجه به جذابیت ترید رمز ارزها، توصیه عمومی این است که بیشتر از 10 درصد از بودجه یا درآمد ماهانهتان را در این بازار سرمایه گذاری نکنید. از طرفی، معامله با پول قرضی هم توصیه نمیشود. استراتژیهای مدیریت ریسک و سرمایه در بازار ارز دیجیتال را میتوان به 4 دسته استفاده از تایمفریمهای مختلف، نسبت ریسک به پاداش (Risk/Reward Ratio)، پوزیشن سایزینگ (Position Sizing) و حدضرر و برداشت سود (Stop Loss and Take Profit) تقسیم کرد.
استراتژی استفاده از تایم فریمهای مختلف
از آنجایی که نگاه به یک تایمفریم واحد بدون توجه به دید بزرگتری از روند بازار اشتباهی رایج بین تریدرهاست، استفاده از تحلیل تایمفریمهای مختلف به جلوگیری از باریکبینی کمک میکند. عموما تریدرهای حرفهای زمانی که تحلیلشان در ابتدا روی تایمفریمهای بزرگتر متمرکز است، از رویکرد بالا به پایین استفاده کرده و سپس با نگاه به معاملات در تایمفریمهای کوچکتر، سیگنالهای بازار را فیلتر میکنند. علاوه بر این، استفاده مناسب از تایمفریمهای مختلف غالبا سناریوهایی با ریسکهای پایینتر نسبت به پاداش بالقوه ایجاد میکند. این عامل، مدیریت بهتر ریسک و سرمایه در هنگام ترید ارزهای دیجیتال را به دنبال دارد.
برای مثال، تحلیل چارت 1 ساعته و 4 ساعته قیمت بیت کوین، ورود کمریسکی را ایجاد میکند. در زیر، جزئیات این استراتژی را مشاهده میکنید:
- در ابتدا با نگاه به تایمفریم 4 ساعته، شاهد کشش قیمت به سمت بالا (10 کندل متوالی) بدون حرکت اصلاحی هستیم. بنابراین بر اساس این کشش، میتوانیم منتظر یک اصلاح سالم به سمت پایین باشیم. حال میتوانیم برای ورود کوتاه مدت به دنبال سیگنالهایی در چارت ساعتی بگردیم.
- در چارت 1 ساعته میبینیم که پس از شکست ناموفق خط مشکی، قیمت یک کندل ستاره دنبالهدار (Shooting Star) را ایجاد کرده است که یک نطقه ورود عالی با توجه به کندل مشابه سقف بالاتر در چارت 4 ساعته است. به نحوه زیرش قیمت پس از تشکیل کندل شوتینگ استار توجه کنید. این اتفاق نتیجه نگاه به تایمفریمهای بزرگتر است.
استراتژی پوزیشن سایزینگ یا مدیریت بر اساس حجم ورود
استراتژی پوزیشن سایزینگ تعداد کوین یا توکنهای مناسب برای ورود به یک معامله را مشخص میکند. احتمال تحقق سود در معاملات رمز ارزها غالبا باعث تحریک تریدرها به سرمایه گذاری 30، 50 یا حتی 100 درصدی در این بازار میشود. با این وجود، این کار یک حرکت مختلکننده است که شما را در معرض ریسک مالی بالایی قرار میدهد. قانون طلایی این است: «همه تخممرغهایتان را در یک سبد نگذارید».
سه راه برای انجام پوزیشن سایزینگ وجود دارد:
- رویکرد مقدار ورود در برابر مقدار ریسک
- رویکرد کوسهها و پیراناها
- رویکرد معیار کِلی
رویکرد مقدار ورود در برابر مقدار ریسک
این رویکرد در استراتژی پوزیشن سایزینگ برای مدیریت ریسک و سرمایه، دو مقدار متفاوت را در نظر میگیرد. اولین مقدار شامل پولی است که شما مایل به سرمایه گذاری در هر ترید هستید. به این پول باید بهعنوان اندازه (Size) هر سفارش جدید صرفنظر از نوع آن نگاه کنید. دومین مقدار پولی است که در معرض ریسک قرار دارد. مثلا پولی که قرار است در صورت عدم موفقیت معامله آن را از دست بدهید. با در نظر گیری این دو مقدار، حجم ورود یا همان سایز پوزیشن شما به صورت زیر تعریف میشود:
قیمت ورود × ((استاپ لاس – قیمت ورود) / (ریسک در هر ترید × اندازه سرمایه)) = اندازه پوزیشن |
برای درک بهتر محاسبه این فرمول مثال زیر را در نظر بگیرید: فرض کنید خواهان خرید و فروش بیت کوین با تتر در قیمت هدف 13,000 دلار هستید. پارامترهای فرمول بالا به صورت زیر است:
- اندازه سرمایه: 5,000 دلار
- ریسک در هر ترید: 2 درصد
- قیمت ورود: 11,500
- استاپ لاس= 10،500
در این صورت حجم ورود ما به این معامله ارز دیجیتال BTC با هدف مدیریت ریسک و سرمایه، به صورت زیر خواهد بود:
1,150 = 11,500 × ((10,500 – 11,500) / (0.02 × 5,000)) = اندازه پوزیشن |
پس مقدار پول ایدهآل برای سرمایه گذاری در این ترید 1,150 دلار یا 23 درصد از سرمایه است. بنابراین به خاطر استاپ لاسی که تعیین کردهایم، تنها 2 درصد از پولمان با فعال شدن حد ضرر تعیینشده در معرض از دست رفتن قرار میگیرد.
رویکرد کوسهها و پیراناها
مفهوم پوزیشن سایزینگ یا تعیین اندازه پوزیشن به متنوعسازی سرمایه گذاریهایتان نیز مربوط میشود. دکتر الکساندر الدر (Alexander Elder) که خالق این مفهوم است، دو قانون را تعیین کرده است:
- محدود کردن هر پوزیشن به 2 درصد ریسک. آقای الدر ریسک را به گاز کوسه تشبیه کرده است. گاهی اوقات شما مایل به ریسک کردن مقدار بالایی پول هستید، اما ریسک این کار نیز به اندازه گاز کوسه بزرگ و فاجعهآمیز خواهد بود.
- محدود کردن سشنهای معاملاتی به 6 درصد در هر سشن. در یک موقعیت بازنده، ممکن است ذره ذره تمام سرمایهتان را از دست بدهید. آقای الدر این نوع ریسک را به حمله ماهیهای پیرانا تشبیه کرده است که با گازهای کوچک از قربانی خود آن را ذره ذره از بین میبرند.
با پیروی از رویکرد کوسهها و پیراناهای آقای الدر، نتیجه این است که شما نباید بیشتر از 3 پوزیشن باز با 2 درصد ریسک، یا 6 پوزیشن با 1 درصد ریسک داشته باشید. این کار به معنای محدود کردن نتایج در ترکیب معکوس است؛ یعنی ضررها در هر ضرر بعدی کوچکتر و کوچکتر میشوند.
رویکرد معیار کِلی (Kelly Criterion)
معیار نحوه محاسبه نسبت ریسک به پاداش نحوه محاسبه نسبت ریسک به پاداش کِلی فرمولی است که توسط جان لری کلی (John Larry Kelly) در سال 1956 توسعه داده شد. این فرمول یک رویکرد پوزیشن سایزینگ برای مدیریت ریسک و سرمایه در بازار ارز دیجیتال است که درصد سرمایه برای ورود را مشخص میکند. این استراتژی برای معاملات بلند مدت مناسب است.
(نسبت سود در تیک پرافیت / درصد موفقیت – 1) – (نسبت ضرر در استاپ لاس / درصد موفقیت) = اندازه پوزیشن |
با استفاده از مثال قبل، پارامترهای فرمول به صورت زیر است:
- اندازه سرمایه: 5,000 دلار
- مقدار سرمایهگذاریشده: 1,150 دلار
- موفقیت: 60 درصد
- قیمت ورود: 11,500 دلار
- استاپ لاس: 10,500 دلار
- نسبت ضرر: 1.1
- تیک پرافیت: 13,000 دلار
نتیجه استفاده از این فرمول برای اندازه پوزیشن به صورت زیر خواهد بود:
0.19 = (1.13 / (0.06 – 1)) – (1.1 / 0.6) = اندازه پوزیشن |
این عدد 0.19 یعنی شما برای کسب بهترین خروجی در مجموعهای از تریدها، نباید بیشتر از 19 درصد کل سرمایه 5,000 دلاریتان را ریسک کنید.
استراتژی نسبت ریسک/پاداش در مدیریت ریسک و سرمایه
نسبت ریسک/ریوارد (Risk/Reward Ratio) به مقایسه سطح واقعی ریسک با بازدههای بالقوه میپردازد. در ترید و معامله، هرچه پوزیشن ریسکیتر باشد، سود آن نیز بیشتر خواهد بود. درک نحوه کار استراتژی ریسک به پاداش به شما اجازه میدهد تا در صورت ضرردهی یک ترید آن را بشناسید. نسبت ریسک/پاداش به صورت زیر محاسبه میشود:
(استاپ لاس – قیمت ورود) / (قیمت ورود – قیمت هدف) = نسبت ریسک به پاداش |
با توجه به مثال قبل:
- قیمت ورود: 11,500 دلار
- استاپ لاس: 10,500 دلار
- قیمت هدف: 13,000 دلار
در این مثال، نسبت ریسک/پاداش با هدف مدیریت ریسک و سرمایه در ارز دیجیتال بیت کوین به صورت زیر است:
1:1.5 یا 1.5 = (10,500 – 11,500) / (11,500 – 13,000) = نسبت ریسک/پاداش |
نسبت 1:1.5 خوب است. توصیه ما به تریدرها این است که با نسبت کمتر از 1:1 معامله نکنند.
استراتژی استاپ لاس و تیک پرافیک
استاپ لاس یا حد ضرر به یک سفارش قابل اجرا اطلاق میشود که در هنگام کاهش قیمت به یک محدوده خاص، پوزیشن باز شما را میبندد. تیک پرافیت یا برداشت سود نیز یک سفارش قابل اجرا است که با افزایش قیمت به یک سطح خاص، سفارش باز شما را نقد میکند. هر دوی این رویکردها از جمله استراتژیهای مدیریت ریسک هستند. استاپ لاس از شما در برابر معاملات ضررده محافظت کرده و تیک پرافیت باعث خروج شما از بازار در هنگام معکوس شدن روند میشود.
شما میتوانید از برداشت سود نحوه محاسبه نسبت ریسک به پاداش و حد ضررهای متحرک (Trailing Stop Loss) که تغییرات نرخ را به صورت خودکار دنبال میکنند هم استفاده کنید. البته چنین ویژگی در همه صرافیهای رمز ارزی در دسترس نیست.
نکات مهم در رابطه با مدیریت ریسک و سرمایه در بازار رمز ارزها
علاوه بر انواع ریسک و استراتژیهای مدیریت آن، یک سری نکات کاربردی را در این بخش بررسی میکنیم که به موفقیت بیشتر شما کمک میکند.
- پذیرش ناکامی و شکست: ریسک بخشی از معامله است. علاوه بر این، ما نمیتوانیم آن را حذف کنیم، اما امکان مدیریت آن وجود دارد. بنابراین شما باید ضررهایتان را پذیرفته و برای تحقق سود در تریدهای آینده، به تصمیمهای برنامه محور متکی باشید.
- در نظر گرفتن کارمزدها: تریدرهای جدید عموما به کارمزد تراکنشها توجهی ندارند. این کارمزدها شامل فی برداشت، لوریج و دیگر کارمزدها هستند. شما باید برای مدیریت ریسک و سرمایه خود به این کارمزدها توجه کنید.
- تمرکز بر نرخ پیروزی یا وین ریت (Win Rate): ریسکها همیشه آماده دلسرد کردن شما نسبت به معامله هستند. با این وجود، تمرکز بر تعداد دفعاتی که پیروز میدان شدهاید، به توسعه یک خصیصه مثبت در ترید به شما کمک خواهد کرد.
- اندازهگیری افت سرمایه یا دراودان (Drawdown): افت سرمایه به کل کاهش سرمایه اولیه شما پس از مجموعهای از ضررها اطلاق میشود. مثلا، اگر از 5,000 دلار 1,000 دلار ضرر کنید، اندازه افت سرمایه شما 10 درصد خواهد بود. هرچه این افت بیشتر باشد، برای جبران آن به تزریق پول بیشتری نیاز دارید. همانطور که دکتر الدر توصیه کرده بود، به محدوده ریسک 6 درصدی پایبند باشید.
سخن پایانی
ریسک در بازار رمز ارزها انواع مختلفی دارد و مدیریت آن شانس ایجاد یک خروجی نامطلوب در ترید را کاهش میدهد. با استفاده از روش ها و استراتژی های مدیریت ریسک و سرمایه میتوانیم تهدیدها را به فرصت کسب سود تبدیل کنیم.
نسبت ریسک به ریوارد چیست؟
افرادی که در حوزههای مالی از جمله ارزهای دیجیتال، سهام و فارکس و حتی معاملات مسکن در دنیای دیجیتال سرمایهگذاری میکنند، نیاز به معیارهایی دارند که به کمک آن بتوانند میزان ریسک را تخمین بزنند.
نسبت ریسک به ریوارد یا پاداش همان راهی است که به کمک آن میتوان امکان قیاس میان ریسک و پاداشی که مد نظر سرمایهگذار است را مشخص کرد. در این مطلب با نسبت ریسک با ریوارد و همچنین نحوه مدیریت ریسک در بازارهای مالی آشنا خواهیم شد.
نسبت ریسک به پاداش چیست؟
نسبت ریسک به ریوارد (Risk/Reward Ratio) گویای این واقعیت است که سرمایهگذار در ازای ریسکی که در معامله متحمل میشود، انتظار دارد چقدر پاداش دریافت کند. برای اینکه این موضوع را بهتر متوجه شوید به این مثال دقت کنید. مثلا اگر در یک سرمایهگذاری نسبت ریسک به ریوارد عدد 1 به 7 باشد، سرمایهگذار ریسک یک دلاری را میپذیرد چون انتظار دارد که 7 دلار پاداش دریافت کند.
چگونگی محاسبه Risk/Reward Ratio
معاملهگران زمانی از این نسبت استفاده می کنند که میخواهند برای ورود به یک ترید و یا خودداری کردن از ورود به یک ترید تصمیم درست بگیرند. در چنین شرایطی سرمایهگذار با تقسیم مقدار زیانی که ممکن است متحمل شود (یا با در نظر گرفتن قیمت احتمالی در نتیجه تغییر) را بر مقدار سودی که میخواهد دریافت کند، تصمیم می گیرد که برای ورود ترید حاضر است یا خیر.
چگونگی عملکرد نسبت ریسک به ریوارد
تریدرهای حرفهای اغلب برای ورود به ترید با احتساب میزان ریسک به ریوارد وضعیت ایده آل خود را 1 به 3 در نظر میگیرند. یعنی برای خود تعیین میکنند که در ازای هر واحد ریسک در سرمایهگذاری 3 واحد عایدی خواهند داشت. این افراد نسبت ریسک به پاداش را با اعمال حد ضرر یا استفاده از سفارشات زیانگریز (Stop-Loss Orders) و معاملات مشتقه (Derivatives) مانند اختیار فروش (Put Options) مدیریت کنند.
این نسبت در استراتژیهای مختلف یکسان نیست و تفاوت دارد. برای اینکه بهترین نسبت ریسک به ریوارد را تعیین کنید، میتوانید از استراتژی آزمون و خطا بهرهمند شوید.
نسبت ریسک به ریوارد گویای چیست؟
محاسبه این نسبت به سرمایهگذاران کمک میکند که میزان پولی که ممکن است در جریان معامله از دست بدهند را مدیریت کنند. این نسبت به معامله گر نشان میدهد که در صورت به دست آوردن کمتر از 50 درصد سود در یک معامله، و در صورت ادامه دار بودن معامله دیگر نه تنها سودی کسب نمیکنند بلکه متحمل ضرر نیز خواهد شد.
مقایسه نسبت سود به ضرر کردن یا کسب پاداش به ریسک کردن در جریان یک معامله، همان میزان ریسک سرمایهگذار را نشان میدهد. این همان چیزی است که در حقیقت میتواند نسبت یک سفارشی که زیان گریز است را به سفارشی که سود معین است اندازهگیری کند.
سرمایهگذاران در اکثر مواقع از استاپ لاس (زیان گریز یا حدضرر) برای به حداقل رساندن میزان ریسک استفاده میکنند. کارکرد استاپ لاس به این شکل است که اگر در جریان معاملات قیمت دارایی یک سرمایهگذار از حد تعیین شده کمتر و کمتر شود، ان دارایی به صورت خودکار به فروش میرسد. سرمایهگذار برای اینکه در حساب کارگزاری خود استاپ لاس را تنظیم کند هزینهای پرداخت نمیکند.
مثالی برای بیان نسبت ریسک به ریوارد
به عنوان مثال معاملهای را در نظر بگیرید که تریدر 100 سهم را به ارزش هر سهم 20 دلار میخرد. با در نظر گرفتن اینکه اگر ضرر کند بیشتر از 500 دلار ضرر نکرده باشد استاپ لاس را در حساب کارگزاری روی 15 دلار تنظیم میکند. این سرمایهگذار بر اساس تحلیل تکنیکال پیشبینی کرده که تا چند ماه دیگر سهامی که خریده است به 30 نحوه محاسبه نسبت ریسک به پاداش دلار هم برسد. در چنین شرایطی برای هر دلار از دارایی خود حاضر است 5 دلار ریسک را بپذیرد. در این صورت میگویند که نسبت ریسک به دلار 1 به 2 است.
حالا حالتی را در نظر بگیرید که همین سرمایهگذار حد ضرر را در همین معامله به جای 15 دلار، روی 18 دلار تنظیم کند و برای خودش اینجوری در نظر گرفته باشد که قیمت هر سهمی که دارد به 30 دلار برسد. سرمایهگذار با این کار مقدار ضرری که ممکن است متحمل شود را کاهش میدهد، اما از سوی دیگر احتمال اینکه قیمت با حد ضرر برخورد کند بیشتر میشود.
در این شرایط حد ضرر به نقطه ورود (20 دلار) بسیار نزدیکتر است تا به قیمت انتظاری (30 دلار). در نتیجه علیرغم اینکه سود مورد انتظار سرمایهگذار در مقایسه با ضرر احتمالی بیشتر است اما احتمال کمتری وجود دارد که به نتیجه دلخواه برسد.
نتیجه گیری
در این مطلب با نسبت ریسک به ریوارد و نحوه استفاده از ان در معاملات بازارهای مالی آشنا شدیم. محاسبه این نسبت کمکی است برای اندازهگیری احتمال سودآوری یک معامله در مقایسه با زیانبار بودن آن این نسبت گویای این واقعیت است که سرمایهگذار در ازای ریسکی که در معامله متحمل میشود، انتظار دارد چقدر سود و پاداش دریافت کند.
معاملهگران حرفهای و یا سرمایهگذاران اغلب برای ورود به ترید با احتساب میزان ریسک به ریوارد وضعیت ایده آل خود را 1 به 3 در نظر میگیرند. یعنی برای خود تعیین میکنند که در ازای هر واحد ریسک در سرمایهگذاری 3 واحد عایدی خواهند داشت. نسبت ریسک به ریوارد یا پاداش در هر معاملهای متفاوت خواهد بود.
نسبت ریسک به پاداش (Risk/Reward) چیست و چگونه از آن استفاده می شود؟
در معاملات ارز دیجیتال چند مفهوم اساسی مانند نسبت ریسک به پاداش وجود دارد که باید آنها را درک کنید. این مفاهیم اساس درک شما از بازار را تشکیل می دهند و پایه ای برای هدایت فعالیتهای تجاری و تصمیمات سرمایه گذاری شماست.
اگر به طور فعال در حال انجام معامله هستید ، در رابطه با پاداش احتمالی نحوه محاسبه نسبت ریسک به پاداش خود چقدر ریسک می کنید؟ چگونه می توان سود بالقوه را با ضرر احتمالی مقایسه کرد؟ به عبارت دیگر ، نسبت ریسک به پاداش شما چقدر است؟ در این مقاله ، ما نحوه محاسبه نسبت ریسک به پاداش را برای معاملات شما توضیح خواهیم داد.
نسبت ریسک به پاداش چیست؟
نسبت ریسک به پاداش (risk/reward) محاسبه می کند که یک معامله گر برای چه میزان پاداش یا سود بالقوه ریسک می کند. به عبارت دیگر ، این نسبت نشان می دهد که پاداش احتمالی هر دلاری که شما در سرمایه گذاری خود روی آن ریسک می کنید ، چقدر است.
محاسبه این نسبت به خودی خود بسیار ساده است. شما حداکثر ریسک خود را بر سود خالص هدف خود تقسیم می کنید. چطوری این کار را انجام میدهید؟ شما مشخص می کنید که چه نقطه ای را برای سود خود در نظر گرفته اید (اگر معاملات شما موفقیت آمیز باشد) و چه نقطه ای را برای ضرر خود در نظر گرفته اید (اگر معاملات شما با ضرر همراه باشد ).
اکنون اهداف ورود و خروج خود را بدست آورده اید ، به این معنی که می توانید نسبت ریسک به پاداش خود را محاسبه کنید. این کار را با تقسیم ریسک بالقوه خود بر پاداش احتمالی انجام می دهید. هرچه نسبت پایین تر باشد ، پاداش بالقوه بیشتری برای ریسک خود دریافت می کنید. بیایید ببینیم که چگونه در عمل کار می کند.
نحوه محاسبه
بیایید فرض کنیم که شما می خواهید در بیت کوین سرمایه گذاری کنید. شما تجزیه و تحلیل خود را انجام می دهید و تعیین می کنید که سود شما ۱۵٪ بالاتر از قیمت ورودی شما خواهد بود. در عین حال باید حد ضرر خود را تعیین کنید. در این حالت ، شما تصمیم می گیرید که نقطه اعتبارسنجی شما ۵٪ از نقطه ورود شما باشد.
شاخص های تجزیه و تحلیل فنی می تواند بسیار مفید باشد. بنابراین ، هدف سود ما ۱۵٪ و ضرر بالقوه ما ۵٪ است. نسبت ریسک به پاداش ما چقدر است؟ نسبت برابر ۰.۳۳ = ۵/۱۵ است. این بدان معناست که برای هر واحد ریسک ، ما بالقوه سه برابر پاداش می گیریم. به عبارت دیگر ، به ازای هر دلار ریسک کردن ، ممکن است سه برابر سود داشته باشیم.
برای کاهش نسبت می توانیم حد ضرر خود را به سرمایه ورودی خود نزدیک کنیم. با این حال ، همانطور که گفتیم نقاط ورود و خروج نباید براساس اعداد دلخواه محاسبه شوند و باید براساس تجزیه و تحلیل ما محاسبه شوند.
توجه داشته باشید که موقعیت هایی با اندازه های مختلف می توانند نسبت خطر به پاداش یکسانی داشته باشند. به عنوان مثال اگر موقعیتی به ارزش ۱۰۰۰۰ دلار داشته باشیم ، طبق درصد سود و ضرر بالا ، خطر از دست دادن 500 دلار احتمال کسب سود بالقوه ۱۵۰۰ دلار را فراهم می کند. این نسبت فقط درصورتی تغییر می کند که موقعیت هدف و حد ضرر خود را تغییر دهیم.
سخن پایانی
ما بررسی کردیم که نسبت ریسک به پاداش چیست و چگونه معامله گران می توانند آن را در برنامه تجارت خود بگنجانند. محاسبه این نسبت در استراتژی مدیریت پول ضروری است.
آنچه که در هنگام ریسک قابل توجه است ، داشتن یک مستند از معاملات است. با مستند کردن معاملات خود ، می توانید تصویر دقیق تری از استراتژی های خود بدست آورید. علاوه بر این ، به طور بالقوه می توانید آنها را با شرایط مختلف بازار تطبیق دهید.
مهندس بختیار آهنی
بختیار آهنی کارشناسی ارشد هوش مصنوعی، ۱۸ سال سابقه برنامه نویسی، هم بنیان گذار کریپتوتانگ و مدیرمسئول پایگاه تحلیلی کارآفرینان کردستان است.
۵ سال هست که تمام تمرکز خود را روی بازار رمزارزها گذاشتم و در حال توسعه کریپتوتانگ و ساخت یک پلتفرم تخصصی برای ارزیابی پروژه های رمزارزی هستم.
دیدگاه شما