داستان های کوتاه بیمه ای بیمه فروش
داستان کوتاه بیمه ای بیمه فروش این داستان احترام و جوانمردی یک همکار ، فکس های تبلیغاتی را آماده نمودم و شروع کردم. به ارسال آنها برای بیمه گذاران بالقوه بعد از چند فکسی که ارسال شد. تلفن دفتر به صدا درآمد. و بیمه گذار بالقوه ای تماس گرفت.
با او سر صحبت را باز کردم. و با توجه به آموخته های خودم از بازاریابی تلفنی و ترفندهای آن قرار یک ملاقات حضوری را با او هماهنگ کردم.
بیمه گذار بالقوه خیلی تلاش داشت که من را به تله بیندازد.
و کاری کند که پشت همان تلفن نرخ و شرایط را اعلام کنم.
مبلغ حق بیمه را ، حدودی اعلام کنم.
ولی من آموخته بودم که در بازاریابی تلفنی فقط باید وقت قرار یک ملاقات را گرفت. و بیمه گذار را به این سمت هدایت کنم که یک وقت ملاقات و جلسه مذاکره به تو بدهد .
خلاصه بیمه گذار هر چه تلاش نکرد. نتوانست حریف من شود. و قبول کرد که دو روز بعد همدیگر را ملاقات کنیم.
روز تعیین شده به سمت محل کار بیمه گذار حرکت کردم. و یک ربع قبل از ساعت جلسه مقرر در محل کارخانه بیمه گذار بودم.
می خواستم بر استرس جلسه غلبه کنم. و با محیط بیمه گذار آشنا بشوم. و با مرزبان ها وارد مذاکره شوم. واطلاعاتی از انها بدست بیاورم.
و تا آنجایی که می توانم آنها را با خود همراه کنم. در این کار تا حدودی موفق شدم. و اطلاع پیدا کردم که ساعتی قبل نیز یکی از همکاران نماینده بیمه نزد مدیر عامل بوده وبه توافق های اولیه رسیده است .
از میدان بدر کردن رقیب
کمی به هم ریختم. خودم را جمع و جور کردم. با خودم عهد کردم که رقیب را از میدان به در خواهم کرد .
آماده شدم. سر وقت مقرر با پیش زمینه این خبر به دفتر مدیر عامل رفتم. و بعد از سلام و احوالپرسی و خوش و بش که لازمه یخ شکنی در یک جلسه مذاکره بیمه ای است.
شروع به پر سش و پاسخ کردم .و توضیحات لازم را بیان نمودم .و گوش دل دادم به جواب های مدیرعامل تا از لابلای صحبت های ایشان به خواسته های خودم و جواب سوال ها برسم .
با این ترفند خلاصه بیمه گذار را مجذوب کار خود کردم. و به توافق های اولیه رسیدم. و قرار شد که بیمه آتش سوزی ها را به انجام برسانم .
در دل خوشحال بودم که همکار بیمه ای قبلی که به توافق های اولیه با مدیر عامل رسیده بود را مغلوب کرده بودم. و از میدان خارج کردم. و کار را خودم انجام می دادم .
در این افکار ذهنی خود مشغول بودم ولبخندی از رضایت برلب داشتم. که بیمه گذار من را به خود آورد.
نماینده جوانمرد
مدیر عامل رو به من کرد و گفت: ساعتی قبل یکی از همکاران بیمه ای شما اینجا بودند. تا فهمید که با جنابعالی قرار دارم و قرار است شما تشریف بیاورید.
فرمود:بیمه فروش از بنده در زمینه بیمه و اطلاعات بیمه ای پر سابقه تر و با اطلاع تر هستند. و بنده هرگز به خودم اجازه نمی دهم که کاری که ایشان زحمت بازاریابی اش را کشیده اند راتصاحب کنم .
فقط بنده به رسم ادب خدمت تان رسیدم که عرض کنم نماینده بیمه خوبی انتخاب کرده اید. و از هر نظر خیال تان از ایشان راحت باشد. هم اطلاعات شان کامل است. و هم در صورت بروز خسارت پی گیر خسارات خواهند بود.
مدیر عامل گفت : همکار قبلی شما از بستگان و نزدیکان من هستند. و وقتی من نامه فکس شده شما را دیدم از ایشان هم خواستم بیاید که اطلاعات و مشاوره به من بدهد. و با جمع آوری اطلاعات و نتیجه گیری حقیقتاً بیمه ها را به ایشان بدهم که صادر کنند .
ولی ایشان وقتی فهمیدند شما قرار است تشریف بیاورید.
نامه فکس شده شما را مشاهده کرد
گفت شما زحمت بازاریابی را کشیده اید.
نسبت به او اولی تر هستید .
مدیرعامل صحبت می کرد و گفته هایش همانند پتکی بر سر من بود. تا چند لحظه پیش تفکر من این بود که این رقیب را از میدان بدر کنم. و خوشحال از این بودم که او را رانده و مغلوب کرده بودم.
ولی حالا با این گفته های مدیرعامل متوجه می شدم که با یک نماینده بیمه واقعی و بامرام روبرو بودم. کسی که برای همکارش و کارش احترام زیادی قائل است .
به حق یک حرفه ای تمام عیار بود ،پیروز این میدان او بود. نه من که در فکر راندن ایشان بودم .
پاسخ جوانمردی
حال نوبت من بود که به خودم بیایم و افکار غلط گذشته خود را دور بریزم. و مردانگی این جوانمرد را جواب بدهم .
از جا برخاستم. و رو به بیمه گذار کردم. گفتم باید ایشان بیمه نامه ها را صادر کنند. من هم درخدمت هستم. تا اطلاعات کامل را دراختیار تان قرار دهم. و خدای ناکرده در صورت بروز خسارت پی گیر امورتان خواهم بود. و من این بیمه ها را صادر نمی کنم .
مدیر عامل جا خورد. بعد از کلی کلنجار گفت شما انبارها را بیمه کنید. و کارخانه را آن جوانمردبیمه نماید .
مدیر عامل از این عمل من و همکارم بسیار خوشش آمد. و گفت خیلی خوب است که اخلاق حرفه ای را در کسب و کارمان رعایت کنیم. من لذت بردم از این احترامی که برای همدیگر قائل هستید.
الان نزدیک به چندین سال است که من و این نماینده جوانمرد بیمه های این بیمه گذار را مشترک با هم انجام می دهیم.
نمی دانید که بیمه گذار از رفتار جوانمردانه این همکارم چقدر لذت برده بود. و در نزد سایر شرکایش هم این مطلب را بارها و بارها بیان کرده است .
این مطلبی که مطالعه فرمودید. تنها یک داستان کوتاه بیمه ای بیمه فروش نیست یک واقعیت است .
داستان های واقعی بازاریابی
در همایش بازاریابی محتوا که در سال 2014 برگزار شد بخشی از مراسم بر عهده بازیگر مشهور کوین اسپیسی بود که با سخنرانی خود حاضرین مراسم را به شوق آورد. در اینجا به خلاصهای از نکاتی که وی در مورد داستانسرایی گفته است میپردازیم:
برای بیان یک داستان باید سه عنصر را در نظر گرفت که این عناصر در کنار هم باعث موفقیت محتوای تولید شده میشوند.
اولین عنصر مهم در داستانسرایی اختلاف Conflict است.
اختلاف باعث ایجاد تنش میشود و تنش مخاطب را درگیر داستان میکند. اختلاف یعنی تضاد بین چیزی که هستید و میخواهید باشید با چیزی که دیگران از شما انتظار دارند. داستانهای ما زمانی که ناگهانی تغییر میکنند بیشتر جذاب میشوند و درنهایت به موضوعی متفاوت و غیرقابلی پیشبینی میرسیم.
دومین عنصر مهم در داستانسرایی صحت Authenticity است.
بازاریابان محتوا باید دقت کنند که در دام کلمات کلید و روشهای سریع برای بالا بردن رتبهبندی خود در موتورهای جستجو نیفتند. اگر شما با برند و کلام خود صادق باشید مطمئن باشید که مخاطبتان با هیجان و اشتیاق به شما پاسخ میدهند.
سومین و مهمترین عنصر داستانسرایی چیزی نیست جز مخاطب Audience
مهم نیست شما در چه شرایط و وضعیت مالی هستید یا چه کسی هستید، مهم این است که مخاطب از شما چه میخواهد. مخاطب به دنبال داستانی است که از آن لذت ببرد و بعد در مورد آن حرف بزند؛ در هنگام نوشیدن، در اتوبوس و … آن را برای دیگران تعریف کنند. در بلاگ و توئیت خود از آن داستان بنویسد و حتی یک صفحه هواداری برای آن درست کند. پس فقط کافی است که به مخاطب خوراک لازم را بدهید تا خودش بقیه کارها را انجام دهد.
ویدئوی سخنرانی کوین اسپیسی را ببینید:
در واقع تولید محتوا همانند داستانسرایی است. بهتر است بدانید که مخاطب شما چه نوع داستانی را دوست دارد و بیشتر مطالعه میکند؛ بر اساس آن نسبت به تولید محتوای خود اقدام کنید. فراموش نکنید شما در حال تعریف یک داستان داستان های واقعی بازاریابی هستید، پس نه آنقدر کوتاه بنویسید که کسی از آن چیزی سر درنیاورد و نه آنقدر بلند که از حوصله خواننده خارج باشد.
برای خلق محتوای باکیفیت: کتابهای غیر مرتبط، داستان و رمان بخوانید…
هسته خلق محتوا با نوشتن آغاز میشود. شما میخواهید یک تاک شو داشته باشید؟ باید سناریو بنویسید. میخواهید پادکست بسازید؟ باید اسکریپت پادکست را آماده کنید. میخواهید ویدیو یا نریشن بگیرید؟ باز هم باید اسکریپت داشته باشید. حتی برای طراحی یک اینفوگرافی هم اطلاعات و محتوای متنی لازم است.
وقتی میخواهید نویسنده شوید؛ چه نویسنده کتاب، چه نویسنده تبلیغاتی یا نویسنده آنلاین (تولید محتوا)، باید بیشتر بنویسید. خروجی مفید و اثرگذار که به شکل کلمات و عبارات از نوک قلمی که در دستان شماست تراوش میکند، نیازمند ورودی است. این ورودیها نیز باید از جنس کلمات باشند. در اینجا ورودی چه به داستان های واقعی بازاریابی لحاظ کمیت و چه به لحاظ کیفیت، حائز اهمیت است. در این زمینه یک استاندارد شخصی و کمی دارم. به نظر من کسی که بخواهد در مورد مطلبی بنویسد، باید حداقل به اندازه ۱۰ برابر حجم مطلب، ورودی و خوراک مغزی داشته باشد.
به اندازه کافی با اهمیت مطالعه کتابهای تخصصی و مرتبط آشنا هستیم. اما مطالعه کتابهای غیر مرتبط مانند کتابهای تخصصی سایر رشتهها و کتابهای داستانی و رمان، چه تاثیری میتواند بر کیفیت تولید محتوا بگذارد؟
با من همراه باشید
تخصص بازاریابی محتوایی، تخصصی میان رشتهای است
زمینههای میان رشتهای اغلب به دلیل ناکارآمدی علوم کلاسیک در درک و تحلیل پدیدههای جدید شکل گرفتند. پدیدههای مذکور دارای آناتومی و طبیعتی میان رشتهای بودند و برای درک، مدلسازی و تحلیل آنها نیاز به رشتههای ترکیبی بود. انتظار میرود افرادی که در حوزههای میان رشتهای فعالیت میکنند، به مبانی و مفاهیم اولیه حوزههای کلاسیک مرتبط، مسلط باشند تا ابزار لازم برای درک و یادگیری در حوزه جدید و ترکیبی را داشته باشند.
بازاریابی محتوایی، یکی از این حوزههای میان رشتهای و ترکیبی متشکل از دو حوزه محتوا و بازاریابی است. هر دوی این حوزهها بسیار گسترده بوده و زمینهها و زیرشاخههای مختلف و متنوعی دارند. اما از یک متخصص بازاریابی محتوایی انتظار داریم به مبانی بازاریابی مسلط باشد. در کنار آن به روشهای خلق محتوا و مهارتهای نوشتن مسلط باشد. متخصص بازاریابی محتوایی در نهایت باید بتواند محصول یا خدمتی را با استفاده از ابزار محتوا، بازاریابی کند.
مطالعات غیر مرتبط در کنار مطالعه تخصصی در حوزه محتوا
مطالعه در زمینههای کاری یک متخصص محتوا مانند نویسندگی، کپی رایتینگ، بازاریابی، قصه گویی، مخاطب شناسی، داستان نویسی و حوزههایی از این دست، شاید کاملا واضح باشد. اما آیا مطالعه در زمینههای غیر مرتبط میتواند در این مسیر و کیفیت طی کردن آن تاثیر بگذارد؟؟
بیایید به این سوال جواب دهیم.
با مطالعه انگار چند بار زندگی میکنیم
هر کتاب قطعه قابل توجهی از دانش و تجربه نویسنده آن است. ما با خواندن یک کتاب، انگار علاوه بر زندگی خودمان، کمی از عمر نویسنده را هم زندگی میکنیم. پس انتظار میرود، فردی که عادت مثبت مطالعه را در طول عمر خود نهادینه کرده، در واقع به جای یک عمر معمول ۷۰ یا ۸۰ ساله، چندین بار زندگی کرده است.
این موضوع محدود به مطالعه کتابهای غیر داستانی نیست. بلکه کتابهای داستانی مانند داستانهای کوتاه، رمان و زندگینامهها هم اثر شگرفی بر روی توسعه دید و نگرش ما نسبت به پدیدههای اطرافمان میشود. دانش و تجربه انباشته، افق دید ما را گسترش میدهد و بیشک در کیفیت تولید محتوا و خلق محتواهای ماندگار بسیار کمک کننده است.
خلق محتوای خلاقانه، روانتر و سادهتر
مطالعه کتابهای غیر مرتبط مانند رمان، شعر و داستان کوتاه میتواند کمک کند از زاویه دیگری به مسائل بنگریم. این تغییر زاویه دید علاوه بر افزودن عنصر خلاقیت به فرآیند تولید محتوا، باعث میشود بتوانیم روانتر و در عین حال سادهتر بنویسیم. پس میتوانیم مطالعه کتابهای غیر مرتبط و بخصوص ادبیات داستانی را راهکاری برای نوشتن خلاقانهتر، روانتر، سادهتر و در عین حال پر مغزتر، روی میز کارمان بگذاریم.
پس باید امید داشته باشیم یکی از اثرات جانبی مطالعه کتابهای غیر مرتبط، کسب تمایز در فرآیند خلق محتوا باشد.
مخاطب شناسی عمیقتر
مخاطب شناسی یکی از علوم و مهارتهایی است که یک تولید کننده محتوا یا متخصص بازاریابی محتوایی، باید مسلط باشد. محتوا در همان مراحل اولیه خلق آن باید، مخاطب یا مخاطبان مشخص و محدودی داشته باشد. زیرا محتوایی که برای رضایت و خوشآمد همه نوشته شده، محتوایی است که به هیچ دردی نمیخورد.
با مطالعه ادبیات داستانی (رمان، داستان، زندگینامه و…) میتوانیم امیدوار باشیم که توانایی همذات پنداری (نه همزاد) با مخاطب را به سبد مهارتیمان اضافه کنیم. همذات پنداری یکی از ویژگیهای کسانی است که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند. چنین افرادی احساس همدلی بیشتری در ارتباط با دیگران نشان میدهند. به همین دلیل میتوان ادعا کرد اغلب تولید کننده محتوایی که مطالعات غیر مرتبط، بخصوص در زمینه ادبیات داستانی دارد، به راحتی میتواند خود را جای مخاطب بگذارد و به این ترتیب محتوای موثرتری خلق کند.
قدرت داستان در خلق محتوا
مطالعه داستان و هر چیزی که آناتومی داستانی داشته باشد، ذهن ما درگیر میکند. داستانی بودن یک محتوا یا آغاز آن با یک داستان، مخاطب را با محتوای شما همراه میکند. پیام پردازی محتوا را میتوان در لفافه ساندویچی به نام داستان پیچید و به مخاطب ارائه داد. مخاطب این ساندویچ لذیذ را میبلعد و جان کلام و محتوا در ناخودآگاهش ثبت میشود.
رها کردن خودمان در داخل داستان و رمان، میتواند ساختار ذهنی و احساسی ذهن را دچار تغییر اساسی کند. این باعث افزایش مهارت شناخت و درک احساسی شخصیتهای داستان و در نتیجه افزایش هوش هیجانی و همدلی با سایرین در دنیای واقعی خواهد شد. همچنین میتواند مهارت داستان گویی در تولید محتوا را تقویت کند.
از اینها گذشته، وقتی داستان یا رمان میخوانیم، قدرت تصور و تصویر سازی مغز ما ارتقا مییابد. این باعث میشود که با قدرت بیشتری متون را درک و تصویر سازی کنیم و به نوبه خودش باعث درک عمیقتر از دنیا و داستان های واقعی بازاریابی پدیدههای آن و توانایی تصویرسازی و عمق بخشی در تولید محتوا میشود. در مجموع مطالعه کردن همانند تجربه یک واقعیت مجازی است. آن هم از نوع با کیفیتترین آن.
سبک خودتان را پیدا کنید
نویسندگان سبکهای مختلفی در نوشتن دارند. با خواندن سبکهای مختلف و سپس دست به قلم شدن، به تدریج میتوانید سبک خودتان را در نوشتن پیدا کنید. این سبک و اسلوب نوشتن شما، میتواند در هر جایی که محتوا خلق و منتشر میکنید، نشان دهنده شما باشد. زیرا سبک هر نویسنده، امضا و برند آن نویسنده است. نوشتهای که سبک منحصر به فرد و ثابتی نداشته باشد، یعنی هویت و اصالت هم ندارد.
نتیجه اینکه
خواندن کتابهای غیر تخصصی و خارج از حیطه کاری، در گسترش مرزهای فکری و ذهنی ما بسیار تعیین کننده است. به استدلالها و نوشتههای ما عمق میدهد و کمک میکند داستان های واقعی بازاریابی ساده بنویسیم. و نوشتهای که ساده اما عمیق باشد مورد اقبال واقع خواهد شد. مطالعه چنین کتابهایی به ما در تصمیمات مختلف زندگیمان کمک میکند. و جالبتر اینکه تمام این اتفاقات به صورت ناخودآگاه میافتد.
مطالعه داستان و رمان مانند یک ایستگاه شارژ میماند. ذهن را شفاف و آماده خلق و خلاقیت میکند. مطالعه داستان و رمان به صورت غیر مستقیم باعث آموختن حکمت میشود. حکیم برای هر کار و تصمیمی، علت محکمی دارد. استراتژی مشخصی برای اقدام دارد و فلسفهی اقدام را میشناسد.
راهکار چیست؟
به عنوان یک متخصص محتوا که همواره در حال خلق و انتشار محتوا هستیم، باید ادبیات داستانی را در برنامه مطالعاتی خودمان داشته باشیم. مطالعه کتاب در برنامه روزانه من جایگاه مهمی دارد. معمولا ۱٫۵ ساعت در روز را به مطالعه اختصاص میدهم. این ۱٫۵ ساعت، روز کاری، روز تعطیل، روز عید، روز جمعه، روز عروسی و روز عزا نمیشناسد. هر روز و هر روز این کار را انجام میدهم. دقیقا مانند غذا خوردن.
براساس روند توسعه مهارتها و کسب دانش، به ازای هر ۳ کتاب غیر داستانی یک کتاب داستانی یا رمان مطالعه میکنم. به طور معمول در هر سال حدود ۵ یا ۶ رمان میخوانم. هم اکنون در حال مطالعه کتاب ” شدم آنکه هستم نوشته اروین یالوم” هستم. در انتخاب نوع کتاب داستانی دستتان کاملا باز است و مثلا میتوانید زندگینامه، کتاب شعر یا جستار بخواید. مهم نیست چه چیزی بخوانید اما ادبیات داستانی را در بین برنامه مطالعاتی خودتان بگنجانید.
۶ رمان یا داستان اخیری که مطالعه کردم عبارتند از:
از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم-هاروکی موراکامی / وقتی نیچه گریست-اروین یالوم / جزء از کل-استیو تولتز / بیگانه-آلبر کامو / کتابخانه نیمه شب-مت هیگ / شدم آنکه هستم-اروین یالو
این مطلب در ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ در کایزون منتشر شده و در تاریخ ۵ اسفند ۱۴۰۰ بازبینی و به روز رسانی شده است.
داستان سرایی برند شیوه ای نو در بازاریابی نوین
مقدمه ای درباره داستان سرایی برند : مدت هاست که بحث بازاریابی از طریق محتوا ، مورد توجه فعالان عرصه بازاریابی، بویژه در حوزه برند سازی آنلاین قرار گرفته است. با تغییرات روز افزون موتورهای جستجوگر در الگوریتم های جستجو و توجه بیش از پیش آنها به محتوای ارزشمند، ارزش محتوای سودمند داستان های واقعی بازاریابی در اشکال مختلف بازاریابی بازهم بیشتر شده است.
بصورتی که اصطلاح “ محتوا ، پادشاه است.“ کاملا برای متخصصان این حوزه آشناست. روایت داستانی از یک برند نیز شیوه ای از بازاریابی محتوایی است. این مقاله کوتاه سعی دارد به ارائه ی راهکارهای کاملا موثر و در عین حال ساده و فارغ از بیان اصول گاه پیچیده ی “بهینه سازی سازی برای موتورهای جستجو” بپردازد. نکاتی کاملا عملیاتی که مسیر درگیر شدن و تعامل مشتریان را برندها و کسب و کارهای مختلف هموار می سازد.امید است مد نظر قرار گیرد
نکته بسیار مهم در داستان سرایی برند
از زمانی که داستان سرایی برند در بازاریابی محبوبیت یافت، کسب و کارهای بیشتر و بیشتری، این شیوه را در راس روش های ارتباط با مخاطبانشان قرار دادند. اما بیش از آن، مجموعه ای از اطلاعات غلط، عقاید نادرست و اعمال باطل با یکدیگر درهم آمیختند و هاله ای مغشوش از یک برند را ارائه کردند.
پس تعجب آور نیست، که چرا خیلی از این داستان ها به مخاطبانشان نمی رسید. حتی آنهایی که دیده می شدند الزاما خوانده نمی شدند. در حالیکه تمرکز مخاطبان شما در میان داستان های مختلف برندها پرت شده است چگونه می خواهید توجه شان را به برند خود معطوف کنید؟
پاسخ ساده است. بهترین راه حل ارائه یک محتوای ارزشمند و پرمغز است. در اینجا ۵ نکته که در این امر شما را یاری می کند ارائه شده است.
نکته اول: نشان دادن مسیر
بسیاری از محتوایی که توسط خوانندگان دریافت می شود، بصورت پراکنده است. برخی نکات اینجا و برخی پیشنهادات در جای دیگر. برخی از این محتواها هم کاملا در تناقض با یکدیگرند. مثلا فقط کافی است درباره پیام های گیج کننده درباره غذاهای سلامت فکر کنید. خوانندگان اغلب، کمتر به جزییات توجه می کنند چه برسد به آنکه آنچه را شما تلاش می کنید راجع به برندتان منقل کنید، احساس کنند.
آنچه که خوانندگان به آن احتیاج ندارند لیستی از اصول کار، تولیدات و خدمات شماست. چیزی که آنها مشتاقانه بدنبالش هستند، اطلاعات بامعنایی است که مرتبط با زندگی شان باشد. بنابراین بجای دادن اطلاعات پراکنده، این بخش ها را در یک داستان یک دست در کنارهم قرار دهید. تنها آن بخش از اطلاعاتی که مرتبط به مخاطبان است و آن ها سعی در دسترسی به آن دارند را در یک داستان با تیتر قوی و از یک زاویه جذاب ارائه کنید.
نکته دوم: به من اعتماد کنید
برای اینکه در ملغمه ای از چرندیات به چشم بیاید باید حس قابل اعتماد بودن را منتقل کنید. در صورت نیاز یک محقق استخدام کنید. مطمئن شوید که شخصی که محتوای شما را می نویسد، مورد اطمینان و وثوق باشد. خود را به یک منبع مورد اطمینان در زمینه کسب و کارتان تبدیل کنید.
نکته سوم: عمر مفید
عکس ها و ویدئوهای بامزه و خنده دار می توانند به صورت ویروسی پخش شوند ازاین رو، آنها توسط گروه بزرگی از مخاطبان بین المللی دیده می شوند و درباره شان جارو جنجال می شود. اما قبل از این که در این مسیر گام بردارید، صبرکنید و بیندیشید. آیا همه واقعا بیاد می آورند که فرستنده اصلی آن کیست؟ محتوا، حتی از نوع خنده دار آن هم بدون داشتن یک رابطه مشخص و روشن با فرستنده اش نمی تواند برند شما را بالا ببرد.
برای یک داستان بهتر، محتوای مفید و تاثیر گذار انتخاب کنید، چیزی که در زندگی مخاطبان هدف شما موثر باشد. این به آن معنا نیست که نمی توانید از شوخ طبعی استفاده کنید. بلکه بدان معناست که مطمئن شوید که به اندازه کافی متن و پیش زمینه اضافه کرده اید که داستانتان پرمعنا شود.
نکته چهارم: به ساحت من خوش آمدی
در داستان سرایی مرسوم است که یک شخصیت انتخاب کنیم و داستان را در حول تلاش ها و مشکلات او تعریف کنیم. در بازاریابی نیز یک مرد یا زن خیالی معمولا معرف یک مصرف کننده عادی است. در داستان سرایی برند یا یک کسب و کار نیز باید از یک شخصیت و هویت قوی استفاده کنید. به عنوان مثال کسب و کار شما می تواند مانند یک دوست، راهنما و یا مربی برای مخاطب شما باشد. برای اینکه قادر باشید به این مهم دست پیدا کنید شما باید یک هویت یا یک سرلوحه واضح از خود ایجاد کنید.
نکته پنجم: داستان ما
مصرف کنندگان، به مصرف کنندگان دیگر اعتماد می کنند. به همین جهت است که نقدها و نظرات آنلاین در افرادی که می خواهند در نهایت پول خود را هزینه کنند ( خریداران بالقوه) تاثیر بمراتب بیشتری نسبت به تبلیغاتی که به صحبت راجع به ویژگی ها یا مزایا می پردازند، دارد. داستان هایی که بر تجربه مصرف کنندگان تمرکز دارد باعث ایجاد اعتماد و اطمینان می گردند. وقتی شما با همراهی مشتری واقعی به بازخودهای وی در داستانتان می پردازید، شما به مرحله ای از ارتباط گام می نهید که مخاطبانتان از شما واقعا سپاسگزار خواهند بود.
داستان ها قبلا شامل همه اجزایی بود که نیاز داشت تا مخاطبان را با خود درگیر کند. آنها را با تمرکز بر روی محتوا، بهتر کنید. با محتوایی که مستقیما به نیازهای مخاطبانتان مرتبط است. در نهایت یک شخصیت قابل اعتماد از خود بروز دهید، یک مسیر مشخص داشته باشید و فضا را برای ابراز نظرات مشتریان بازبگذارید. این نکات را برای ساختن یک داستان بهتر و قوی تر که توجهات را به سمت شما جلب می کند بکار ببرید.
بازاریابی محتوا یا بازاریابی محتوایی؟
باید قبل از شروع از کسی تشکر کنم که بصورت جدی این سوال رو در ذهن من ایجاد کرد، وقتی که گفتم بازاریابی محتوا و گفت: غلطه و عنوان بازاریاب محتوایی نباید گفت بازاریابی محتوا، مرسی جناب یاور مشیرفر.
یکی از موضوعاتی که معمولا صحبت درباره اش بین دوستانِ فعال در حوزه ی محتوا و دیجیتال مارکتینگ رواج داره همین موضوع تفاوت بین بازاریابی محتوا و بازاریابی محتواییه و اینکه در آخر کدوم ترکیب درست و کدوم غلطه!
اما سوال دیگه ای که ایجاد میشه اینه که چرا حتما باید یکی غلط و یکی درست باشه.
شاید تفاوت اصلی اینجاست که ما از کدوم ترکیب در چه جایی و به چه هدفی استفاده میکنیم و اینکه شاید فقط این ما هستیم که داریم اشتباه از ترکیب مورد نظرمون استفاده میکنیم، پس بهتره اول به بررسی تفاوتِ تعریفیِ این دو ترکیب برسیم و بعد با تکیه به همین تعاریف و مثال ها متوجه کاربرد درست این دو بشیم.
بازاریابی محتوا چیست؟
بازاریابی محتوا در واژه به معنی انجام فرآیند بازاریابی برای یک محتوای خاصه، در نظر بگیرید شما یک محتوا مثلا یک ویدیوی تبلیغاتی و یا یک سناریو برای تیزر تبلیغاتی نوشتن و حالا به دنبال مشتری و مخاطب برای این محتوا هستید در اصل شما در حال بازاریابی برای محتوای خودتونید، با توجه به تعریف، شما در حال انجام بازاریابیِ محتوا هستید.
بازاریابی محتوایی چیست؟
اجازه بدید برای شروع با هم چندتا تعریف از بزرگان بازاریابی محتوایی رو مرور کنیم:
جو پلیتسی نویسنده ی کتاب بازاریابی محتوایی تعریف زیر را برای این فرآیند ارائه کرده.
بازاریابی محتوایی فرآیندی در کسب و کار است که به تولید محتوای گیرا و مجابکننده و توزیع آن
برای جلب توجه، جذب و درگیرکردن یک گروه مشخص هدف از مخاطبان، با هدف برانگیختن اقدامهای سودآور در مشتریان میپردازد.
از طرفی دیگر آقای دمین رایان از فعالین بازاریابی محتوایی تعریفی در تکمیل جو پولیتسی دارد که به شرح زیر است:
بازاریابی محتوایی با ارضاء سریع و لحظهای نیاز به اطلاعات در مشتریان بالقوه، برای آنها ارزش میآفریند.
بازاریابی محتوایی، مشتریان بالقوه را بدون فشار برای خرید، [با محصول] جذب و درگیر (Engage) میکند.
اما بدون شک نمیشه به راحتی از تعریف ست گادین نویسنده ی کتاب گاو بنفش، کشش، قبیله و… درباره بازاریابی محتوایی گذشت:
ست گادین درباره ی بازاریابی محتوایی اینطور میگه (که شاید بزرگنمایی باشه) ولی به این اشاره داره که بازاریابی محتوایی آخرین شیوه ی بازاریابی باقی مانده در جهان است. در این تعریف شیوه های بازاریابیِ دیگه تقریبا تموم شده معرفی شدن که شاید همین نکته این تعریف رو تا حدودی دور از واقعیت میکنه.
اما اگر ما بخوایم به تعریف واژه به واژه ی بازاریابی محتوایی برگردیم به چی میرسیم یا شاید باید با ذکر مثال به نتیجه ی نهایی برسیم.
بازاریابی محتوایی شیوه ای از بازاریابی است که شما از طریق محتوا به هدف بازاریابی خود دست پیدا میکنید.
اگر بخوام این مساله رو یکم ملموس تر کنم ترجیح میدم مثال زیر پایان بخش این موضوع باشه مثالی که توسط آقای یوسف فرآهانی در دوره بازاریابی محتوایی آکادمی دیجیتال مارکتینگ استفاده شد!
بازاریابیِ تلفن: بازاریابی مدل های تلفن برای فروش به مشتریان.
بازاریابی تلفنی: بازاریابی محصول و یا خدماتی خاص از طریق تلفن.
خب حالا با توجه به مثال بالا به جای واژه ی تلفن کلمه ی محتوا رو قرار بدیم تا ببینیم به چه نتیجه ای میرسیم.
در آخر هم این مساله رو دوباره یادآوری میکنم که هیچکدوم این ترکیب ها اشتباه نیستن فقط این اهمیت داره که ما از اونا در چه موقعتی و به چه منظوری استفاده کنیم.
منبع مطالعه بازاریابی محتوایی
بد نیست حالا که به انتهای این مطلب رسیدیم چندتا کتاب مربوط به بازاریابی محتوایی رو هم معرفی کرده باشیم تا دوستانی که علاقه دارند مطالعه بیشتری در این حوزه داشته باشن حتما این کتاب ها رو در لیست مطالعه ی خودشون قرار بدن.
بازاریابی محتوایی در رسانه های اجتماعی
کتاب بازاریابی محتوایی در رسانه های اجتماعی نوشته ی جیم بری که توسط سجاد خزایی و مریم نجفی ترجمه شده، در این کتاب درباره ی اصول و استراتژی های محتوایی در رسانه های اجتماعی صحبت میشه که میتونه به دوستانی که در این حوزه فعالیت میکنند خیلی کمک کنه.
بازاریابی محتوایی
نویسنده ی این کتاب جو پولیتسی هستش و موضوعات این کتاب به بازاریابی محتوایی با دید کلی تری نگاه کرده، نقدی که به این کتاب وارده ترجمه ی خشکه که یکم برقراری ارتباط رو برای خواننده سخت میکنه ولی در مجموع از کتاب های خوبه این حوزه است.
ماشین محتوا
بدون شک کتاب بازاریابی محتوا نوشته ی دن نوریس در صدر کتاب های حوزه ی محتوا و بازاریابی محتوایی قرار میگیره، از نقاط قوت این کتاب میشه به نثر راحت و خوشخوان بودن اشاره کرد و نکاتی که به ساده ترین شکل ممکن برای مخاطب فراهم شده، بدون شک این کتاب انتشارات ترجمان از بهترین منابع موجوده.
ادبیات تبلیغ
کتاب ادبیات تبلیغ نوشته ی رابرت دابل.یو.بلای که توسط انتشارات سیته منتشر شده میتونه یک همراه همیشگی برای خالقین محتوا باشه، در این کتاب به بررسی نکات بسیار پر اهمیت نگارش محتوا پرداخته شده و راهکارها و تجربیات ارزشمندی رو در خودش جا داده.
منابع آموزشی برای بازاریابی دیجیتال و بازاریابی محتوایی خوشبختانه به تازگی رشد خوبی داشته ولی در این متنی که همراه هم خوندیم چند عنوان مهم رو معرفی کردم تا در آینده ی نزدیک به بررسی دقیقتر این کتب برسیم.
هر برند یک داستان
یکی از کتاب های خیلی مفید در زمینه ی بازاریابی محتوایی کتاب هر برند یک داستان هست که با مثال های مختلف و متنوع اهمیت بازاریابی محتوایی در هر کسب و کار رو به خوبی بیان میکنه.
خلاصه ی کتاب هر برند یک داستان رو قبلا نوشتم و شما میتونید اون رو از طریق لینک زیر مطالعه کنید.
دیدگاه شما